در حضور خارها هم میشود

در حضور خارها هم میشود
یک یاس بود . . .
در هیاهوی مترسکها
پر از احساس بود . . .
می شود حتی
برای دیدن پروانه ها . . .
شیشه های مات یک متروکه را الماس بود . . .
دست در دست پرنده . . .
بال در بال نسیم . .
ساقه های هرز این اندیشه ها را
داس بود . . .
کاش می شد
حرفی از " ای کاش "
ها هرگز نبود . . .
هر چه بود احساس بود و
عشق بود و
یاس بود . . .!
دیدگاه ها (۲)

⭕ ️ اشکهای خفته ⭕ ️قسمت ششم- خوشحال باش دخترم. تو دختری قوی ...

خدایادرساعات سحر دلهایماڹ راعاشقانہ بہ تومی سپاریمپناهماڹ ب...

خدایا درایڹ روزهای عزیزمتبرکمان گردان به نامتمتبلورمان گردان...

شروع داستان فصل اول *تنهایی* تو دنیایی که زندگی میکردم کسی ج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط