سنلزیو
سنلزیو 🫠
موضوع= وقتی میان تو اتاق و میبینن داره با تیغ و قرص خودکشی میکنه{برادر بزرگ}
نامجون= {با ترس و آشفته میاد سمتت و قرص و تیغو از دستت میکشه بیرون} خوشگلم؟
چی باعث شده که اینکارو بکنی دورت بگردم
&داداش خسته شدم{گریه}
نامجون={محکم بغلت میکنه}هششش اروم باش عزیزم همچی درست میشه
جین= دخترکم؟
داداشی؟
چیشده پرنسس
&د...داداش
جین={میاد میشینه کنارت و تیغ و بسته ی قرص رو از دستات میکشع بیرون و محکم بغلت میکنه} میدونم چه روزای سختی رو داری میگذرونی اما بهت قول میدم که با حرف زدن درست میشه من کنارتم
یونگی={اولش عصبانی میشه و سرت داد میزنه اما بعدش وقتی میبینه ترسیدی اروم دستاتو میگیره} ببخشید سرت داد زدم ببین دخترکم من نمیدونم چیشده و چه مشکلی داری چونکه تو هیچ وقت تو باهام حرف نمیزنی و ازم کمک نمیخوای اما هرچیم که شده باشه قول میدم با کمک هم دیگه حلش میکنیم باشه داداشی؟
&باشه
جیهوپ= {با لحنی اروم} سانشاین کوچولوی من میشه ازت بپرسم که چه اتفاقی افتاده که به فکر این کار افتادی
&من دیگه خیلی خستم نمیخوام تو این دنیا باشم
جیهوپ=پس اون موقع من چی میشم؟
فکر نمیکنی که من دق میکنم
جیمین= وایی بیا ببین چه عکسی پیدا کر...{با دیدنت تو اون وضعیت البوم از دستش میفته و میاد سمتت و با دستای لرزون تسغ و قرص رو ازت دور میکنه} چیکار میکنی؟
تو اصلا به فکر من هستی؟
میدونی اگه تو نباشی من نابود میشم؟
&داداش
جیمین=لطفا دیگه هیچ وقت به فکر این کار نیفت{محکم بغلت میکنه}
تهیونگ= فرشته کوچولوی من ناراحته اره؟{میاد و اونارو از دستت میکشه بیرون و بغلت میکنه}
&اوم
تهیونگ=اشکالی نداره من اینجام تا تو بغلم ارومت کنم اما هیچ وقت اجازه نمیدم بدون من این دنیارو ترک کنی
جونگکوک= چ...چیکار داری میکنی؟
&هیچی{ترسیده و اونارو میندازه پشت تخت}
جونگکوک=هیچی دیگه اره؟
پس اونا چین پشتت؟
میتونم بپرسم چی یرات کم گذاستم که به فکر این افتادی؟
&هیچی
جونگکوک=پش چرا اینکارو کردی
& ببخشید
جونگکوک=فراموشش کن{بغلت میکنه}
🫠خوابم میاد🫠
موضوع= وقتی میان تو اتاق و میبینن داره با تیغ و قرص خودکشی میکنه{برادر بزرگ}
نامجون= {با ترس و آشفته میاد سمتت و قرص و تیغو از دستت میکشه بیرون} خوشگلم؟
چی باعث شده که اینکارو بکنی دورت بگردم
&داداش خسته شدم{گریه}
نامجون={محکم بغلت میکنه}هششش اروم باش عزیزم همچی درست میشه
جین= دخترکم؟
داداشی؟
چیشده پرنسس
&د...داداش
جین={میاد میشینه کنارت و تیغ و بسته ی قرص رو از دستات میکشع بیرون و محکم بغلت میکنه} میدونم چه روزای سختی رو داری میگذرونی اما بهت قول میدم که با حرف زدن درست میشه من کنارتم
یونگی={اولش عصبانی میشه و سرت داد میزنه اما بعدش وقتی میبینه ترسیدی اروم دستاتو میگیره} ببخشید سرت داد زدم ببین دخترکم من نمیدونم چیشده و چه مشکلی داری چونکه تو هیچ وقت تو باهام حرف نمیزنی و ازم کمک نمیخوای اما هرچیم که شده باشه قول میدم با کمک هم دیگه حلش میکنیم باشه داداشی؟
&باشه
جیهوپ= {با لحنی اروم} سانشاین کوچولوی من میشه ازت بپرسم که چه اتفاقی افتاده که به فکر این کار افتادی
&من دیگه خیلی خستم نمیخوام تو این دنیا باشم
جیهوپ=پس اون موقع من چی میشم؟
فکر نمیکنی که من دق میکنم
جیمین= وایی بیا ببین چه عکسی پیدا کر...{با دیدنت تو اون وضعیت البوم از دستش میفته و میاد سمتت و با دستای لرزون تسغ و قرص رو ازت دور میکنه} چیکار میکنی؟
تو اصلا به فکر من هستی؟
میدونی اگه تو نباشی من نابود میشم؟
&داداش
جیمین=لطفا دیگه هیچ وقت به فکر این کار نیفت{محکم بغلت میکنه}
تهیونگ= فرشته کوچولوی من ناراحته اره؟{میاد و اونارو از دستت میکشه بیرون و بغلت میکنه}
&اوم
تهیونگ=اشکالی نداره من اینجام تا تو بغلم ارومت کنم اما هیچ وقت اجازه نمیدم بدون من این دنیارو ترک کنی
جونگکوک= چ...چیکار داری میکنی؟
&هیچی{ترسیده و اونارو میندازه پشت تخت}
جونگکوک=هیچی دیگه اره؟
پس اونا چین پشتت؟
میتونم بپرسم چی یرات کم گذاستم که به فکر این افتادی؟
&هیچی
جونگکوک=پش چرا اینکارو کردی
& ببخشید
جونگکوک=فراموشش کن{بغلت میکنه}
🫠خوابم میاد🫠
- ۱.۱k
- ۱۰ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط