برده part
﴿ برده ﴾6. part
جونگ کوک چشم از برانداز کردن آن دختر خوشگل برداشت و بیان کرد : مشکلی نیست میتونید بشینید
یه سول لبخند کوچکی زد و به سمته صندلی که دقیقا روبه روی جونگ کوک قرار داشت رفت بلافاصله نشست و شروع به حرف زدن کرد : اول از همه خودمو معرفی میکنم یانگ یه سول هستم سهام دار جدید شرکت امیدوارم به خوبی بتونیم درکنار هم کار کنیم
درحین حرف زدن نگاهش بر روی جونگ کوک بود نگاهی که مثله تیغ دل آن پسر رو میبرد اون دختر جوره دیگه ای نگاه میکرد اما جونگ کوک مردی نبود تا به دختری غریبه ای چشم ببنده
به برگه های جلویش خیره بود همه افراد دوره میز خوش آمد گویی به یه سول گفتند تا اینکه سرشو بلند کرد و چشم در چشم یه سول جدی گفت :
خوش اومدین امیدوارم با خوشی در کنار هم کاری کنیم خوب جلسه رو پیش ببریم
وکیل سو درمورد شرکت بریتانیا بگو قرار بود با شرکت ما قرار داد ببندن
وکیل سو با برداشتن برگه های خواندن شون روبه رئیس گفت : متأسفم که اینو میگم اما اونا منصرف شدن بخاطر پوستر های که بر روی دیوارها نصب هستن شایعه های پخش شدن که باعث پایین اومدن سهام ما شده
جونگ کوک با آرامش بیان کرد : اینکه خیلی بده
با صدای یه سول همه از جمله جونگ کوک چشم بهش دوختن آن دختر جذبه خاصی در چشم هایش داشت : من یه ایده ای دارم
جونگ کوک : میشنویم خانم یه سول
یه سول روبه بقیه شروع به حرف زدن کرد
یه سول: من و رئیس با KBS درمورد سایهی شب مصاحبه میکنیم میگیم که یه هیتره که قبلاً با رئس شرکت خصومتی داشته و حالا میخواد تلافی کنه من با خریدن سهام شرکت به همه میفهمونم که هیچکس نباید به شایعات اهمیتی بده درحین حال اگه شرکت بریتانیا ببینه که سهام شرکت سامسونگ خریده شده قرار داد میبندن
وکیل سو: ایده خوبیه
همه موافقت کردن تنها منتظر حرف رئیس بودند آدم باهوشی بود پس درست تصمیم میگرفت : باشه فردا با شبکه KBS هماهنگ کنید اگه کسی حرف دیگه نداره جلسه رو تموم کنیم
بدون حرف دیگه ای از روی صندلی برخواست و با گفتن روزخوش از اتاق خارج شد یه سول سریع بلند شد و از اتاق خارج شد اطرافو نگاه کرد هیچ ردی ازش نبود زیر لب غر غر کرد : لعنتی اصلا نتونستم باهاش حرف بزنم
جونگ کوک چشم از برانداز کردن آن دختر خوشگل برداشت و بیان کرد : مشکلی نیست میتونید بشینید
یه سول لبخند کوچکی زد و به سمته صندلی که دقیقا روبه روی جونگ کوک قرار داشت رفت بلافاصله نشست و شروع به حرف زدن کرد : اول از همه خودمو معرفی میکنم یانگ یه سول هستم سهام دار جدید شرکت امیدوارم به خوبی بتونیم درکنار هم کار کنیم
درحین حرف زدن نگاهش بر روی جونگ کوک بود نگاهی که مثله تیغ دل آن پسر رو میبرد اون دختر جوره دیگه ای نگاه میکرد اما جونگ کوک مردی نبود تا به دختری غریبه ای چشم ببنده
به برگه های جلویش خیره بود همه افراد دوره میز خوش آمد گویی به یه سول گفتند تا اینکه سرشو بلند کرد و چشم در چشم یه سول جدی گفت :
خوش اومدین امیدوارم با خوشی در کنار هم کاری کنیم خوب جلسه رو پیش ببریم
وکیل سو درمورد شرکت بریتانیا بگو قرار بود با شرکت ما قرار داد ببندن
وکیل سو با برداشتن برگه های خواندن شون روبه رئیس گفت : متأسفم که اینو میگم اما اونا منصرف شدن بخاطر پوستر های که بر روی دیوارها نصب هستن شایعه های پخش شدن که باعث پایین اومدن سهام ما شده
جونگ کوک با آرامش بیان کرد : اینکه خیلی بده
با صدای یه سول همه از جمله جونگ کوک چشم بهش دوختن آن دختر جذبه خاصی در چشم هایش داشت : من یه ایده ای دارم
جونگ کوک : میشنویم خانم یه سول
یه سول روبه بقیه شروع به حرف زدن کرد
یه سول: من و رئیس با KBS درمورد سایهی شب مصاحبه میکنیم میگیم که یه هیتره که قبلاً با رئس شرکت خصومتی داشته و حالا میخواد تلافی کنه من با خریدن سهام شرکت به همه میفهمونم که هیچکس نباید به شایعات اهمیتی بده درحین حال اگه شرکت بریتانیا ببینه که سهام شرکت سامسونگ خریده شده قرار داد میبندن
وکیل سو: ایده خوبیه
همه موافقت کردن تنها منتظر حرف رئیس بودند آدم باهوشی بود پس درست تصمیم میگرفت : باشه فردا با شبکه KBS هماهنگ کنید اگه کسی حرف دیگه نداره جلسه رو تموم کنیم
بدون حرف دیگه ای از روی صندلی برخواست و با گفتن روزخوش از اتاق خارج شد یه سول سریع بلند شد و از اتاق خارج شد اطرافو نگاه کرد هیچ ردی ازش نبود زیر لب غر غر کرد : لعنتی اصلا نتونستم باهاش حرف بزنم
- ۴.۹k
- ۰۴ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط