نوچ نوچ لاشیا تا پست گزاشتم صد شدیم

نوچ نوچ لاشیا تا پست گزاشتم صد شدیم😂💔
اصرار خونی✨
ا.ت: آره(بغض)
تهیونگ: خوب داستان چیه
ا‌.ت: با گریه تعریف میکنه
تهیونگ: عیب نداره من برم مامان منتظره
ا.ت: منم باهات میام
ادمین: ا.ت با تهیونگ رفت
مامان ا‌ت رو با .. نشون میدم
..: سلام دخترم چه عحب از این ورا
ا.ت: سلام(بغض و لبخند)
..: چیشده عزیزم
تهیونگ: مامان بشین(تعریف میکنه)
..: ببین دخترم یکم ازش فاصله بگیر تا بفهمه که بهت نیاز داره
ا‌ت: آ... آخه دوسش دارم
گوشی ات زنگ میخوره
ات: بله
کوک: کجایی
ات: به شما ربطی داره آقای جعون(سرد)
کوک: گفتم کجایی(داد)
تهیونگ گوشیو از ات گرفت
تهیونگ: دفعه آخرت باشه سر خواهر من داد میزنی مرتیکه(داد و عصبانی)
کوک: خفه تو گوشی و بده ات
تهیونگ: نمیدم ببینم چه غلتی میکنی
کوک: ردتو میزم(درحال گفتن آدرس)
تهیونگ: ببین یبار دیگه نزدیک ات ببینمت خونت پای خودتو
و گوشیو قطع میکنه

ویو کوک: آیی باید ات رو گروگان بگیرم
ات: مامان من میرم بیرون جنی از اروپا اومده
..: باشه مواظب خودت باش
تهیونگ: میخوای برسونمت
ات: نع(لبخند)
ویو تهیونگ
وقتی لبخند زد کل زندگیم روشن شد
ویو ات
آیی کمرم وایی جنیییییییییی


۵ساعت بعد
جنی: آی گشنمه
ا.ت: منم
جنی: اون کوک نیست
ات: آره ولش
ویو کوک
داشتم قدم میزدم دیدم اون اون ات بود سریع رفتم پیشش
کوک: ات خوبی
ات: نه(صدای گرفته و بغض و سرد)
کوک: ببین باید حرف بزنیم
جنی: ببخشید ولی الان ات بامنه
کوک:...‌‌
خسته شدم نفسام👋✨
دیدگاه ها (۹)

چه خوشمل🥲✨

وایییییی لاشیا چیز نفسام صد تایی شدیم اثلا فکر نمیکردم که ان...

یع فالو دیگه مونده ۱۰۰ تایی شیم دو پارت میزارم🌚🫶

واییییییی کثافتا چیز اممممم نفسام کم مونده صد شیم🤧🫶

𝚙𝚊𝚛𝚝7ویو ات سرمو برگردوندم که با صورت درهم ریخته کوک مواجه ش...

love Between the Tides²⁰چند روز بعدا/ت با خودم فکر میکردم که...

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط