شب بعد از خاموشی عمارت
千卂ㄒ乇 ۲
卩卂尺ㄒ : ۶
شب بعد از خاموشی عمارت
ساعت ۲۲
ویو کریستینا
بعد شام که آجوما برام اورد و خوردم ، رفتم حموم و خودم رو شستمو اومدم بیرون
بعد از خشک کردن موهام و پوشیدن یه لباس راحتی رفتم تا بخوابم
رفتم روی تخت دراز کشیدم و دستم رو گذاشتم زیر بالشت تا تکیه گاه سرم باشه ولی یه چیزی شبیه کاغذ حس کردم
بلند شدم و بالشت رو کنار زدم
یه نامه بود
شبیه نامه های قدیمی
بازش کردم و خوندمش....
وسوسه انگیزه
یعنی برم؟
گوشیم رو برداشتم و زنگ زدم به جیمین
بعد چند تا بوق برداشت:
الو سلام جیمینی
خوبی؟ خواب که نبودی؟
...
خوبه! میتونی یه کاری برام بکنی؟
...
خب میشه بیای دنبالم تا برات توضیح بدم؟ به جونگ کوک چیزی نگیااااا
میخوام مخفی بمونه
...
ممنونم خدافظ
بعد از موافقت جیمین رفتم سمت کمد و یه لباس خوشگل پوشیدم (عکسشو میزارم)
و خیلی آروم در اتاقم رو باز کردم و پله ها رو رفتم پایین
نگهبانا نیستن! احتمالا الان تایم تعویض شیفت شون باشه
خدا کنه جونگ کوک نفهمه که رفتم بیرون
از حیاط رد شدم و از در اصلی عمارت خارج شدم
چند دقیقه منتظر موندم که نور ماشینی رو دیدم
فکر کنم جیمینه
در واقع توی این یه ماه رابطه من با جیمین و تهیونگ خیلی خوب شده چون فقط با اونا حرف میزنم
ماشین متوقف شد و من سوار شدم:
سلام بانو
این وقت شب چیکار داری؟
آدرس رو بهش نشون دادم:
برو به این آدرس تا برات تعریف کنم
ماشین رو روشن کرد و راه افتاد
با طعنه گفت:
خب مثل اینکه افتخار تعریف کردن نمیدید
بهش نگاه کردم و گفتم:
امشب که داشتم میخوابیدم این نامه رو پیدا کردم و وسوسه شدم که بدونم اون فردی که این نامه رو نوشته کیه پس به تو زنگ زدم
جیمین با شوخی گفت:
خیانت به جونگ کوککککک؟؟؟؟؟
برم بهش بگمممم؟؟؟؟
خندیدم و گفتم:
بیخیالللل من حتی نمیدونم این فردی که نامه داده زنه یا مرد
بین حرفم پرید و گفت:
خب آخه وقتی نوشته مادمازل و مادام و اینا دیگه معلومه طرف پسره دیگهههه
卩卂尺ㄒ : ۶
شب بعد از خاموشی عمارت
ساعت ۲۲
ویو کریستینا
بعد شام که آجوما برام اورد و خوردم ، رفتم حموم و خودم رو شستمو اومدم بیرون
بعد از خشک کردن موهام و پوشیدن یه لباس راحتی رفتم تا بخوابم
رفتم روی تخت دراز کشیدم و دستم رو گذاشتم زیر بالشت تا تکیه گاه سرم باشه ولی یه چیزی شبیه کاغذ حس کردم
بلند شدم و بالشت رو کنار زدم
یه نامه بود
شبیه نامه های قدیمی
بازش کردم و خوندمش....
وسوسه انگیزه
یعنی برم؟
گوشیم رو برداشتم و زنگ زدم به جیمین
بعد چند تا بوق برداشت:
الو سلام جیمینی
خوبی؟ خواب که نبودی؟
...
خوبه! میتونی یه کاری برام بکنی؟
...
خب میشه بیای دنبالم تا برات توضیح بدم؟ به جونگ کوک چیزی نگیااااا
میخوام مخفی بمونه
...
ممنونم خدافظ
بعد از موافقت جیمین رفتم سمت کمد و یه لباس خوشگل پوشیدم (عکسشو میزارم)
و خیلی آروم در اتاقم رو باز کردم و پله ها رو رفتم پایین
نگهبانا نیستن! احتمالا الان تایم تعویض شیفت شون باشه
خدا کنه جونگ کوک نفهمه که رفتم بیرون
از حیاط رد شدم و از در اصلی عمارت خارج شدم
چند دقیقه منتظر موندم که نور ماشینی رو دیدم
فکر کنم جیمینه
در واقع توی این یه ماه رابطه من با جیمین و تهیونگ خیلی خوب شده چون فقط با اونا حرف میزنم
ماشین متوقف شد و من سوار شدم:
سلام بانو
این وقت شب چیکار داری؟
آدرس رو بهش نشون دادم:
برو به این آدرس تا برات تعریف کنم
ماشین رو روشن کرد و راه افتاد
با طعنه گفت:
خب مثل اینکه افتخار تعریف کردن نمیدید
بهش نگاه کردم و گفتم:
امشب که داشتم میخوابیدم این نامه رو پیدا کردم و وسوسه شدم که بدونم اون فردی که این نامه رو نوشته کیه پس به تو زنگ زدم
جیمین با شوخی گفت:
خیانت به جونگ کوککککک؟؟؟؟؟
برم بهش بگمممم؟؟؟؟
خندیدم و گفتم:
بیخیالللل من حتی نمیدونم این فردی که نامه داده زنه یا مرد
بین حرفم پرید و گفت:
خب آخه وقتی نوشته مادمازل و مادام و اینا دیگه معلومه طرف پسره دیگهههه
- ۶.۲k
- ۰۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط