ارباب من

ارباب من
پارت 5

یوری از رستوران خارج شد و رفت یه خونه ببینه تا جایی داشته باشه شب بمونه به چندتا جا سر زد ولی قیمت هر خونه خیلی زیاد بود یه اتاق کوچیک کرایه کرد و خوابید
*صبح*
"آلارم ساعت"
~:اووف ساعت چنده؟اووو 7 صبحه باید برم
لباساشو پوشید سمت رستوران رفت و بعد 30 مین رسید
~:سلام آقای پارک
+:سلام یوری
رفت تا لباسشو عوض کنه....
0:تازه کاری؟
~:با منید؟ 0:بله
~:اره تازه کارم 0:خوشبختم من سوجینم
~:منم یوری ام همچنین
0:خیلی خوبه باهات اشنا شدم اگر کمکی خواستی بهم بکو
~:باشه مرسی
یونا مشغول کار کردن شد....
یکی از اشپزها:سبزیجات تمام کردیم کی میره میاره؟
یونا:همه به کار خودشون مشغول بودن و.چشمش افتاد به من
×: تو برو سبزیجات بیار
~:چشم
~:سوجین میشه کمکم کنی؟
0:اره بیا باهم بریم
سبزی هایی که میخواستیمو به کمک سوجین برداشتم و به اون آشپزه دادم
×: تازه کاری؟
~: بله
×: موفق باشی ... برو سرکارت
~:ممنون چشم
~:سوجین اون اشپزه کیه؟
0:اون بیشتر از هممون سابقه ی کاری داره ولی خیلی ساکته همه خانم هان صداش میزنن
+:یوری و خانم هان بیااید...
دیدگاه ها (۰)

سلام ....امیدوارم حالتون خوب باشه به خاطر حمایت هاتون ممنونم...

پارت 6ارباب من(اول بعد از مدت ها سلام و اینکه هانا همون یوری...

*ارباب من*P4+:عاام.... خیلی خوشمزست..خیلی وقته غذا رو با این...

P3ارباب منیوری رفت wc و کارای مربوطه رو انجام داد و اومد بیر...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟖عشق مافیا چند روز بعد ویو یونا میدونم دارم به جونگ کوک...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط