A kiss of chocolate wine
(๑˙ A kiss of chocolate wine ˙๑)
part ⁵
جیمین : باشه ممنون معذرت میخوام بابت این دردسر بدون برنامه
فاکس : شاید تصمیمتون توی اون لحظه بهترین تصمیم نبوده اما
قطعا درست ترین تصمیم بوده
جیمین : ممنون
بعد رسیدن به خونه بدون عوض کردن لباساش سمت اشپزخونه رفت و تن ماهی رو داخل ظرفی پر از اب گذاشت تا بجوشه
حدودا دوروز بود که هیچی نخورده بود و کمتر از ۳ ساعت خوابیده بود و با اینکه این شرایط براش عادی بود ، به
معنای واقعی کلمه خسته بود.. شاید تنها چیزی که هنوزم بهش یاداور میشد که اون هنوزم یه ادمه همین خستگیا بود..
ساعتهای هشت بود که گوشیش زنگ خورد
جیمین : بله فاکس؟
فاکس : قربان خبر خوبی ندارم..
جیمین : چیشده؟
فاکس : تمام دوربینای مداربسته و گوشهای هوشمند رو که شامل عکس یا فیلمی از شما بود پاک کردم اما یه نفر با گوشهای قدیمی که دوربین داشتن اما به اینترنت متصل نمیشدن
یه فیلم از شما موقع نجات اون دختر گرفته.. اون فیلم حالا پخش شده اما اونقدر واضح نیس که صورتتون دیده بشه و خیلی سروصدا کرده
جیمین : و این خوبه یا بد؟
فاکس : از جهتی که صورت شما و اون دختر دیده نمیشه خوبه اما همونطور که میدونید ابزاری هست که بشه وضوح فیلم رو بالا برد و این یعنی دردسر بابت هویت شما و دیده شدن صورت اون دختر اما بدتر میشه وقتی سطح مهارتتون به وضوح نشون
میده شما یه نگهبان پاساژ یا مامور پلیس یا امثال این موارد نیستید
نمیشه از هر رسانه ای که این فیلم توشه فیلمو پاک کرد؟
میشه اما اینطوری بیشتر شک برانگیز میشه و توجهارو جلب میکنه
جیمین : و باید چیکار کنم الان؟
فاکس : من این موضوعو با بالادستی ها مطرح میکنم فردا صبح
مطلع میشید از دستور
جیمین : باشه ممنون
با وجود این شرایط بهرحال باید تا فردا صبر میکردم و این گریزناپذیر بود
***
ساعت نه صبح بود که با زنگ گوشی بیدار شد.. فهمیدن اینکه از سازمان تماس گرفتن براش کار سختی نبود
جیمین : درخدمتم قربان
....سلام ادلر. صدای منو زیاد نشنیدی اما مطمئنم از یادت نرفتم درسته؟
جیمین : بله قربان موقع استخدام بود و این دومین باره
.... بعد گذشت ده سال حافظت ستودنیه بهرحال برای این تماس گرفتم که راه چاره مشکلی که به وجود اومده رو بهت بگم
جیمین : به گوشم
....تو باید با اون دختر ازدواج کنی
جیمین : قربان.. منظورتون چیه؟
part ⁵
جیمین : باشه ممنون معذرت میخوام بابت این دردسر بدون برنامه
فاکس : شاید تصمیمتون توی اون لحظه بهترین تصمیم نبوده اما
قطعا درست ترین تصمیم بوده
جیمین : ممنون
بعد رسیدن به خونه بدون عوض کردن لباساش سمت اشپزخونه رفت و تن ماهی رو داخل ظرفی پر از اب گذاشت تا بجوشه
حدودا دوروز بود که هیچی نخورده بود و کمتر از ۳ ساعت خوابیده بود و با اینکه این شرایط براش عادی بود ، به
معنای واقعی کلمه خسته بود.. شاید تنها چیزی که هنوزم بهش یاداور میشد که اون هنوزم یه ادمه همین خستگیا بود..
ساعتهای هشت بود که گوشیش زنگ خورد
جیمین : بله فاکس؟
فاکس : قربان خبر خوبی ندارم..
جیمین : چیشده؟
فاکس : تمام دوربینای مداربسته و گوشهای هوشمند رو که شامل عکس یا فیلمی از شما بود پاک کردم اما یه نفر با گوشهای قدیمی که دوربین داشتن اما به اینترنت متصل نمیشدن
یه فیلم از شما موقع نجات اون دختر گرفته.. اون فیلم حالا پخش شده اما اونقدر واضح نیس که صورتتون دیده بشه و خیلی سروصدا کرده
جیمین : و این خوبه یا بد؟
فاکس : از جهتی که صورت شما و اون دختر دیده نمیشه خوبه اما همونطور که میدونید ابزاری هست که بشه وضوح فیلم رو بالا برد و این یعنی دردسر بابت هویت شما و دیده شدن صورت اون دختر اما بدتر میشه وقتی سطح مهارتتون به وضوح نشون
میده شما یه نگهبان پاساژ یا مامور پلیس یا امثال این موارد نیستید
نمیشه از هر رسانه ای که این فیلم توشه فیلمو پاک کرد؟
میشه اما اینطوری بیشتر شک برانگیز میشه و توجهارو جلب میکنه
جیمین : و باید چیکار کنم الان؟
فاکس : من این موضوعو با بالادستی ها مطرح میکنم فردا صبح
مطلع میشید از دستور
جیمین : باشه ممنون
با وجود این شرایط بهرحال باید تا فردا صبر میکردم و این گریزناپذیر بود
***
ساعت نه صبح بود که با زنگ گوشی بیدار شد.. فهمیدن اینکه از سازمان تماس گرفتن براش کار سختی نبود
جیمین : درخدمتم قربان
....سلام ادلر. صدای منو زیاد نشنیدی اما مطمئنم از یادت نرفتم درسته؟
جیمین : بله قربان موقع استخدام بود و این دومین باره
.... بعد گذشت ده سال حافظت ستودنیه بهرحال برای این تماس گرفتم که راه چاره مشکلی که به وجود اومده رو بهت بگم
جیمین : به گوشم
....تو باید با اون دختر ازدواج کنی
جیمین : قربان.. منظورتون چیه؟
- ۶۸۳
- ۰۷ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط