سناریو
#سناریو
#درخواستی
وقتی تو لباس باز میری پیششون و دلت احممممم ( بفهمید خودتون ) میخواد ولی اونا کار دارن:
نامجون: بهت یه نگاهی میندازه و بیخیال روشو برمیگردونه ازت ( تو ذوق ات بدبخت خورد🤧 )
جین: نچ نچ نچ برو لباساتو عوض کن یکمم با ادب باش بیا غذا بپزیم
شوگا: هاا ( دهن باز مونده ) اصن بیخیال کار بیا اینجا ببینم و..😈
جیهوپ: اوفففف بـ/////یـ//////بی جذاب من ببین چیکار کرده و کارو بیخیال
جیمین: ایشون کلا تعطیل کرده کارو😁😈
تهیونگ: شب سختی در راهه😈🙊
کوک: کار نمیکرد ، هنگام شیرموز خوردن بود که پرید تو گلوش. شیرموزشو بیخیال شد و اومد طرفت و.....😈
#درخواستی
وقتی تو لباس باز میری پیششون و دلت احممممم ( بفهمید خودتون ) میخواد ولی اونا کار دارن:
نامجون: بهت یه نگاهی میندازه و بیخیال روشو برمیگردونه ازت ( تو ذوق ات بدبخت خورد🤧 )
جین: نچ نچ نچ برو لباساتو عوض کن یکمم با ادب باش بیا غذا بپزیم
شوگا: هاا ( دهن باز مونده ) اصن بیخیال کار بیا اینجا ببینم و..😈
جیهوپ: اوفففف بـ/////یـ//////بی جذاب من ببین چیکار کرده و کارو بیخیال
جیمین: ایشون کلا تعطیل کرده کارو😁😈
تهیونگ: شب سختی در راهه😈🙊
کوک: کار نمیکرد ، هنگام شیرموز خوردن بود که پرید تو گلوش. شیرموزشو بیخیال شد و اومد طرفت و.....😈
- ۳.۲k
- ۲۹ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط