خوناشام خشن من

خوناشام خشن من

یونگی ویو
رایا رو پاک خواب بود اما من داشتم پرونده ها رو چک میکردم همون طور که به پرورنده ها نگاه میکردم سر رایا هم نوازش میکردم
که یهو گوشیم زنگ خورد سریع صداش و قطع کردم تا رایا بیدار نشه
به اسم نگاه نکردم و سریع جواب دادم
مکالمشون
یونگی:بله؟
ب.ی:این چه طرز حرف زدن با باباته؟
یونگی:عا بابا تویی سلام ببخشید به اسم نگاه نکردم
ب.ی:هوم ، شنیدم دوست دختر داری
یونگی :آره واسه چی؟
ب.ی: هیچی فقط میخام عروسمو ببینم تا زودی از دست این هرزه خلاص شویم
یونگی:هوم باشه ، فکر میکردم طرف اونی
ب.ی:عمرا هر جوری خودت میخای اما می‌دونی که
یونگی:آره برای گرفتن ارث باید ازدواج کنم ، فردا بیاید خونمون با دوست دخترم هم آشنا بشین
ب،ی:می‌دونی که اون ه🌷رزه هم میاد
یونگی :آره فشاری شدنش رو دوست دارم ،خدافظ
ب.ی: خدافظ

فردا (صبح ساعت ۸)
رایا ویو .....
دیدگاه ها (۱)

خوشگلام اگر از فیک نوشتن من خوشتون نمیاد تا دیگه ننویسم چون ...

به درخواست یکی دیگه فیک نمینویسم :)خو داون میتونین تو پست قب...

خوناشام خشن من رایا ویو :بیدار شدم به ساعت یه نگاهی کردم هوف...

https://wisgoon.com/delara2حمایت کنین فیکاش خیلی خوبههه

نام فیک: عشق مخفیPart: 26ویو سنا*ات که رفت بالا گوشیم زنگ خو...

ادامه پارت ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط