رمان

#رمان

پارت5

♡~♡~♡~♡~♡~♡~♡~
وارد اتاق شدم یه مرد هیکلی بود که بهش میخورد ۴۰  ۴۱ سالش باشه بود سرش تو برگه هاش بود

علامت مرد(&)

-اهم سلام

&سرش رو اورد بالا سلام 🤔

-وا سه اگه ی که واسهی کار گذاشته بودین اومدم

&او اول اینکه اسمت چیه دوم چند سالته سوم چرا میخای کارکنی

-اسمم جئون جونکوک
&.....

-۱۷سالمه
&.....
-این کارم چون احساس اصافه بودن رو دوش خانوادم میکنم میخام کار کنم

&خوب تو استخدام شدی فردا برای شروع کار بیا

-چی

&استخدامی

-واقعا 
-خیلی ممنونم
داشت میرفت بره که یک دفعه برگشت گفت راستی ساعت چند بیام

&ساعت ۶ عصر بیا  قوانین رو بهت میگم تا ساعت ۱۱ کارمیکنی

-چشم

رفتم بیرون بزار به ات زنگ بزنم حتما خوشحال میشه
یهو یادم اومد ات دیگه من رو دوست نداره

بچه ها پارت های جدید رمان بهتر میشه
دیدگاه ها (۰)

#رمان پارت 6♡~♡~♡~♡~♡~♡~♡~هو هوا چقد داره سرد میشه رفتم داخا...

#رمان پارت7♡~♡~♡~♡~♡~♡~♡~÷دخترم تو باید از کره بری +چ.چ.چ.چی...

بچها این تصور کن از همی اعضاست

#رمان پارت4من هنوز عاشقتم♡~♡~♡~♡~♡~♡~♡~ویو کوکبا گریه به سمت...

چرامن پارت ۵تا اینکه جونکوک رسیددینگ دینگات: کیهجونکوک ـ: من...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط