مجلس میهمانی بود

مجلس میهمانی بود......

پیر مرد از جایش برخاست تا به بیرون برود...
اما وقتی که بلند شد، عصای خویش را بر عکس بر زمین نهاد.....
و چون دسته عصا بر زمین بود، تعادل کامل نداشت...
دیگران فکر کردند که او چون پیر شده، دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده.....
به همین خاطر صاحبخانه با حالتی که خالی از تمسخر نبود به وی گفت:

پس چرا عصایت را بر عکس گرفته ای؟!

پیر مرد آرام و متین پاسخ داد:
زیرا انتهایش خاکی است، می خواهم فرش خانه تان خاکی نشود.....

مواظب قضاوتهایمان باشیم....
چه زيبا گفت دكتر شريعتي:
برای کسی که میفهمد
هیچ توضیحی لازم نیست
و
برای کسی که نمیفهمد
هر توضیحی اضافه است

آنانکه میفهمند
عذاب میکِشند
و
آنانکه نمیفهمند
عذاب می دهند

مهم نیست که چه "مدرکی" دارید
مهم اینه که چه "درکی" دارید..
دیدگاه ها (۷)

ﺭﻭﺯ ﭼﻬﺎﺭﺷﻨﺒﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻧﺶ ﮔﻔﺖ :ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﭘﻨﺠﺸﻨ...

"تقدیم"به "کسی" که"نمیدونه"؟؟ واسه "اونه"که "پست" میزارم"سهم...

روزگارغریبست نازنین!!از هر 2 تا تبلیغ تلویزیون یکی تبلیغ بان...

كمى به عمق كلام كارل پوپر توجه كنيد:"آنکس که بهشتِ زندگی را ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط