دست بردم که کشم تیر غمش را از دل

دست بردم که کشم تیر غمش را از دل
تیر دیگر زد و بردوخت دل و دست به‌ هم !
#وصال_شیرازی

@siahchal2
دیدگاه ها (۱)

زن که شاعر می شود، یعنی یک چیزی سر جایش نیست، شاید عـشقشاید ...

بازآمدم بازآمدم، از پیش آن یار آمدم در من نِگر در من نِگر،به...

وقتی گلی شکوفه نمی دهد، گل را عوض نمی کنند،بلکه شرایط رشدش ر...

فقط باران کم دارد کویر قلب مهجورم ببارید ابر چشمانمچرا از عش...

آن کس که نمیدانست برایکدام غمش گریه کند ، قهقهه زد ..

و آن کس که نمیدانست برای کدامین غمش گریه کند؛ قهقهه زد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط