اربابکیم
#ارباب_کیم 🖤
#پارت_9
ــ نزدیک ا/ت شد و ا/ت رو بغل کرد و از اتاق جین بیرون بردش و توی اتاق خودش بردش و گذاشتش روی تخت.
+خیلی ترسیده بودم رگ گردنش زده بود بیرون عرق کرده بود دستاشو محکم میکوبید به دیوار.
ــ گریه نکن(داد)
+گریم شدتش بیشتر شد.
ــ گفتم خفه شو.
دستاشو گذاشت دو طرفم و تو چشام زل زد.
ــ دیگه نمیتونم راحت بذارمت باید مال من شی
+ارباب لطفاً
ــ ساکت شو.
+ببخشید ارباب(گریه)
ــ شروع کرد به باز کردن دکمه های پیراهنش
+اما شما نامزد دارین(گریه)
ــ اون فقط یه بازیچست.
تا تورو دارم نیازی به اون ندارم(پوزخند)
ــ میرم حموم تادر بیام خودتو آماده کن.
+صدای هق هق هام کل اتاقو گرفته بود.
از حموم اومد بیرون.
ــ آماده ای؟
+ارباب(گریه)
رو خیمه زد و..........
#پارت_9
ــ نزدیک ا/ت شد و ا/ت رو بغل کرد و از اتاق جین بیرون بردش و توی اتاق خودش بردش و گذاشتش روی تخت.
+خیلی ترسیده بودم رگ گردنش زده بود بیرون عرق کرده بود دستاشو محکم میکوبید به دیوار.
ــ گریه نکن(داد)
+گریم شدتش بیشتر شد.
ــ گفتم خفه شو.
دستاشو گذاشت دو طرفم و تو چشام زل زد.
ــ دیگه نمیتونم راحت بذارمت باید مال من شی
+ارباب لطفاً
ــ ساکت شو.
+ببخشید ارباب(گریه)
ــ شروع کرد به باز کردن دکمه های پیراهنش
+اما شما نامزد دارین(گریه)
ــ اون فقط یه بازیچست.
تا تورو دارم نیازی به اون ندارم(پوزخند)
ــ میرم حموم تادر بیام خودتو آماده کن.
+صدای هق هق هام کل اتاقو گرفته بود.
از حموم اومد بیرون.
ــ آماده ای؟
+ارباب(گریه)
رو خیمه زد و..........
- ۶.۵k
- ۱۴ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط