~♡*پیوند خونین*♡~p2

ناگهان در اتاق شکست
دخترک به زمین افتاد و چوبش به آنطرف اتاق پرتاب شد و کاملا از دست او خارج شد
پسری قد بلند که شنلی چهره اش را پوشانده بود از بین گردو غبار و آوار وارد شد ، با دیدن دخترک نور چشمان قرمز یاقوتی اش از زیر کلاه شنل اتاق را پر کرد ، به سمت او رفت
دخترک از ترس خشکش زده بود و نمیتوانست کاری کند ،می‌دانست که یک خوناشام است ، خودش را جمع و جور کرد و به گوشه ی اتاق پناه آورد
دور از چشم پسر کاتر را از کیفش برداشت و پشتش قایم کرد تا از خود دفاع کند
پسر به دخترک نزدیک شد ، او را گوشه ی اتاق گیر انداخت ، دستانش را دو طرف او به دیوار تکیه داد
از بالا نگاهش میکرد ،اختلاف قدی آنها بین ۲۰ تا ۲۵ سانت بود و مشخص بود
آرام آرام سمت گردن دخترک رفت
قبل از آنکه به گردنش برسد دخترک با وحشت کاتر را مقابل پسر گرفت و با جیغ و وحشت : ازم دور شو ! وگرنه ، وگرنه ، با این ، میکشمت !
پسرک پوزخندی زد: این یه خراشم رو من نمیندازه ... با این به یه انسانم به زور میتونی آسیب بزنی ، چه برسه به من
و کاتر رو با یه دستش از دستان ضعیف و کوچک دختر انداخت و صدای افتادن کاتر در اتاق پیچید
دخترک که دیگر راهی برای نجات خود سراغ نداشت و هم چوبش از دست رفته بود و هم کاترش باید به راه دیگری فکر کرد
فقط یک راه برایش مانده بود ... اینکه با تمام توان خود فرار کند
سعی کرد از زیر دستانش فرار کند ، نتوانست
پسر دستهای دختر را به دیوار قفل کرد
سعی کرد به او لگد بزند ، نتوانست
پسر با پای راستش جلوی لگد او را گرفت
پسر با قیافه ای آرام ولی عصبی : انقدر وول نخور ، تقلا هات بی فایدس
دخترک عاجز و نا توان اشک هایش مانند دانه های مروارید جاری شدند و با چشمانی خیس و نگاهی که از ترس او ناشی بود و نا امیدی به پسر نگاه کرد : لطفا ... خواهش میکنم...کاری باهام...نداشته باشید...من فقط ۱۴ سالمه...بدردتون نمی‌خورم...
سعی داشت ادبش را حفظ کند تا اورا بیشتر از این عصبانی نکند
پسر چشمانش را تاب داد و بی احساس نگاهی به دختر کرد: اسمت چیه 🙄
آب دهان خود را قورت داد و با لکنت زبان و لرزشی که به وضوح قابل تشخیص بود : ر...ر...رِی...
با پوزخندی ضربه ای به گردن دختر زد و او را بیهوش کرد
براید استایل بغلش کرد و به سمت بیرون خانه ی رِی رفت
سربازان پادشاه بیرون منتظر بودند ، با آمدن پسر تعظیم کردند





شرط پارت قبل انجام نشد ولی بخاطر اصرار چند نفر زودتر گذاشتم
این پارت رو حدود ۲ برابر نوشته بودم ولی بخواطر محدودیت ویس آپلود نشد
امیدوارم خوشتون بیاد
از اونهایی که تبلیغ کردند و حمایت کردند بینهایت ممنونم ، این اولین فیکم توی ویسه
و اینکه این فیک خیلی طولانیه ، اگه میخواید زود تند تند پارت بدم حمایت کنید
شرط پارت بعد : ۱۱ لایک
دیدگاه ها (۱۳)

https://splus.ir/joingroup/AI78UkcN9ceK6R3utRGW3Q

اگر بخواهی به هر چیزی که به توگفته می‌شود واکنشی عاطفی نشان ...

~♡*پیوند خونین*♡~p1

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط