مدتهاست به کاغذ خیره ماندهام خودکار در دستم مانده بی

مدتهاست به کاغذ خیره مانده‌ام ؛ خودکار در دستم مانده بی حرکت
نه کلمه‌ایی تاب آمدن بر روی کاغذ را دارد و نه ذهنم که مانند برگ های
طوفان زده پاییزی خشک و زرد در سراسر مغزم پخش گردیده است .
موضوعاتم برای خودم است .
همه و همه حقیقت و واقعیت است .
خیلی ها باور ندارند
شاید خود هم باور ندارم چیزهایی که می نویسم برخاسته از فکر تبدار من است .
4 دقیقه سکوت به احترام اندیشه هایم ؛ به افکار و عقایدم که سعی کردم بدی را
در آن آمیخته نکنم .
طوفان است درون مغزم
و به من حس طوفان بودن می دهد
و تا طوفان نباشی حس مرا درک نمی کنی
دیدگاه ها (۲)

از یک جایی به بعد یاد می گیری که دیگر خودت را درگیر "دوستت د...

دوستش داشتم...نمیدآنم چقدر أما خیلی بود...حتی بیشتـر از ستآر...

بهت نمیگم ببخش و رها کنچون رسیدم به اینکه بخششِ حاصل از بزرگ...

انسان تمام خوبیها را با یک بدی فراموش میکند و خدا تمام بد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط