Forbidden love
Forbidden love
پارت ۸
~(همه بدنم درد میکنه چرا انقد وحشیه ولی از حق نگذریم وقتی وحشی میشه یه لول دیگه ای از جذابیتش نمایان میشه وای خیلی جیگرههه)
#بیبی بدنت درد میکنه
~من بیبی تو نیستم
#هوس یه کیس مارک دیگه کردی
~نه ممنون
#دستمو سمت شامپو دراز کردمو برش داشتم یکم روی کف دستم ریختمو دوتا دستامو بهم زدم بعدم دستامو لای موهای کوک فرو بردمو شروع کردم شستن موهاش
~وقتی سرمو شست یاد زمانهایی افتادم که میرفتمو کلی گل بازی میکردم و مادرم منو میبرد حموم اشک تو چشمام حلقه زد
#با دیدن چشمهای کوک که اشک در آن غوطه ور بود بهش گفتم چی شده
~هم اومدم حرف بزنم بغضم شکستو شروع کردم به گریه کردن تهیونگ من رو تو آغوشش گرفت
#ببخشید کوک منو ببخش من خیلی زیاده روی کردم منو ببخش
~با دستم اشکامو پاک کردمو گفتم نه تقصیر تو نیست من فقط یاد مادرم افتادم
نیم ساعت بعد :
#ازحموم بیرون اومدیم از کوک پرسیدم سشووارت کجاست که کشوی زیر میز آینه اشو کشید و بهم سشووار داد سشووار و به پریز برق زدمو شروع کردم خشک کردن موهای کوک بعد از اینکه موهاشو خشک کردم سشووار و از پریز برق کشیدم
~نمیخوای موهای خودتو خشک کنی
#من هیچوقت موهامو خشک نمیکنم
~اوکیی گفتمو با همون حوله تنم روی تخت دراز کشیدمو پتو رو روی خودم کشیدم
#نمیخوای لباس بپوشی
~فعلا حوصله ندارم
#حرفی نزدمو سمت کمدش رفتم دنبال لباسی گشتم که بتونم راحت به بدنش دسترسی داشته باشم که یه شلوارک گشاد به چشمم خورد همونم برداشتمو سمت کوک رفتم حتی لباس زیرم براش برنداشتم، کوک پاشو بیا لباس تنت کنم
~عیبابا بزار یه نفس راحت بکشم
پارت ۸
~(همه بدنم درد میکنه چرا انقد وحشیه ولی از حق نگذریم وقتی وحشی میشه یه لول دیگه ای از جذابیتش نمایان میشه وای خیلی جیگرههه)
#بیبی بدنت درد میکنه
~من بیبی تو نیستم
#هوس یه کیس مارک دیگه کردی
~نه ممنون
#دستمو سمت شامپو دراز کردمو برش داشتم یکم روی کف دستم ریختمو دوتا دستامو بهم زدم بعدم دستامو لای موهای کوک فرو بردمو شروع کردم شستن موهاش
~وقتی سرمو شست یاد زمانهایی افتادم که میرفتمو کلی گل بازی میکردم و مادرم منو میبرد حموم اشک تو چشمام حلقه زد
#با دیدن چشمهای کوک که اشک در آن غوطه ور بود بهش گفتم چی شده
~هم اومدم حرف بزنم بغضم شکستو شروع کردم به گریه کردن تهیونگ من رو تو آغوشش گرفت
#ببخشید کوک منو ببخش من خیلی زیاده روی کردم منو ببخش
~با دستم اشکامو پاک کردمو گفتم نه تقصیر تو نیست من فقط یاد مادرم افتادم
نیم ساعت بعد :
#ازحموم بیرون اومدیم از کوک پرسیدم سشووارت کجاست که کشوی زیر میز آینه اشو کشید و بهم سشووار داد سشووار و به پریز برق زدمو شروع کردم خشک کردن موهای کوک بعد از اینکه موهاشو خشک کردم سشووار و از پریز برق کشیدم
~نمیخوای موهای خودتو خشک کنی
#من هیچوقت موهامو خشک نمیکنم
~اوکیی گفتمو با همون حوله تنم روی تخت دراز کشیدمو پتو رو روی خودم کشیدم
#نمیخوای لباس بپوشی
~فعلا حوصله ندارم
#حرفی نزدمو سمت کمدش رفتم دنبال لباسی گشتم که بتونم راحت به بدنش دسترسی داشته باشم که یه شلوارک گشاد به چشمم خورد همونم برداشتمو سمت کوک رفتم حتی لباس زیرم براش برنداشتم، کوک پاشو بیا لباس تنت کنم
~عیبابا بزار یه نفس راحت بکشم
- ۲.۰k
- ۰۹ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط