من که اسیر مه شدم

من که اسیرِ مِه شدم
بی سپر و زِرِه شدم
خسته و زار و له شدم
نامیِ بی نشان من!
من که گره گره شدم


بختِ که را گشوده ای؟

 

مال و منال و ثروتم
جاه و جلال و شوکتم
علم و کمال و کسوتم
سارق کاردان من!
اینهمه را گذاشتی
خواب مرا ربوده ای؟


یاسر قنبرلو
دیدگاه ها (۱۷)

زندگی با ماجرا های فراوانش،ظاهری دارد به سان بیشه ای بغرنج و...

هرچه می‌کنمچهار خط برای تو بنویسممی‌بینم واژه‌هاخاک بر سر شد...

شرح در متن😊 😊 قدیم ندیما

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط