زخم کهنه

زخم کهنه
پارت ۴۳

و نگاهش کرد. دخترک داشت شونهش رو ناز میکرد و با چشمهای نگران بهش نگاه میکرد. يجورایی هم خیلی نزدیک بنظر میرسید. ولت کنم همینجا میشینی گریه آره؟ یکدفعه چشمهای سومین پراز اشک شد نه خیرم! تهیونگ آهسته خندید : معلومه ! سومین لبهاشو روی هم فشار داد اصلنم اینطوری نیست! تهیونگ خندید : باشه ؛ من چیزی ندیدم اصلا! من کاری برات نمیتونم بکنم! آهسته گفت و تهیونگ عصبانی شد و به سمتش برگشت: سومين مگه گفتم تو کا۔ با دیدن دستهای سومین - که از هم فاصله گرفتند حرفش ناتموم موند چند لحظه بهش خیره موند و سومین گفت : اگه جواب میده ، بغل ! تهیونگ دندونهاشو روی هم کشید و بعد از نفس عمیقی گفت : نیازی نیست ! لبهای سومین آویزون شدند و دستهای افتاد تهیونگ دیگه نگاهش نمیکرد سومین جدی جدی نزدیک بود بزنه زیر گریه
چند لحظه سکوت بود و تهیونگ گفت: برای امروز کافیه ؛ تمرینا رو حل کن بلند شد و از اتاق زد بیرون سومین موند و اشکهایی که مهار کرد و یک عالمه تمرین ریاضی تهیونگ موند و لگدی که توی دیوار زد و پاش که درد گرفت ! اومو ! درست شناختم ؟ جوجه اردک زشت شما هستین ؟ اخم کرد و با اعتراض رفت سمتش : یا اوپااااا ! بکهیون به قیافه ی آویزونش خندید : چطوری؟ هنوز لو نرفتی دور هم بخندیم ؟ خیلی بدجنسی اوپا ! لو رفتن که خنده نداره! گریه داره، خیلی هم .زیاد. سلامت کو اصلا ؟ ببخشید. سلام ! بکهیون به بانمکیش خندید بینیش رو فشار داد و گفت : اگه پدرش بیاد و بچهی خوبی هم باشی شاید دوباره از نعمت خونهم نصیبت کردم. فعلا رو اخلاقت کار کن تا ببینم چی میشه! سومین پوکر نگاهش کرد بکهیون پشت چشم نازک کرد : تهیونگ کجاست تو اتاقش نبود ؟ سومین چشم غره رفت و دست به سینه شد : من از کجا بدونم اصلا ؟ ابروهای بکهیون پرید بالا ، پوزخندی زد و گفت : آها ! اینجا یه خبراییه !
دیدگاه ها (۱)

زخم کهنه پارت ۴۴ خبراييه ! _نخیرم ! _چرا هم ! بکهیون مثل خود...

زخم کهنه پارت ۴۵ جمله ی آخرش باعث شد اخم سومین از هم باز بشه...

ززخم کهنه پارت ۴۲ پس عدد ثابت رو میبری اونطرف و وقتی معادله...

شما نه لایک میکنید نه حمایت پس منم دیگه این فیک رو ادامه ن...

زخم کهنه پارت ۳۹ نمیتونم راهشو ادامه بدم. پس از نظر اون خوب...

زخم کهنه پارت ۴۰ اومو ! درست شناختم ؟ جوجه اردک زشت شما هستی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط