کارآگاه و پرنسس خلافکارش

کارآگاه و پرنسس خلافکارش
پارت ۱۰

ویو روز پرواز ب سمت پاریس
_هه این وسایلت رو جمع کردی؟
+ تموم شدم
_پس بگیر بخواب صبح زود باید بلند شیم
+ باشه

صبح

+ تهههه بیا صبحونه دیر شددد
_اومدم
به به کار خودته؟
+ معلومه ک کار خودمه
ته
_جانم
+ راستش رو بگو
_چیو
+ منو از لای در نگا میکنی؟
_چرا همچین سوالی پرسیدی
+ چون دوباره لباسامون ست شده
( لباس ته ابیه )
_بهش دقت نکردم
ولی راس میگی دوباره ست شد
+ جواب سوال منو بده
_خوب شاید
+ تهههه مگه من بات شوخی دارم
_خوب تو ک میفهمی جواب من ن هست چرا میپرسی و گیر میدی ک بگم؟
+ چون میخام از زبون خودت بشنوم
_خوب معلومه ک نگا نمیکنم
مگه من ترو بخاطر بدنت میخام ؟
+ته من نمیدونم یا نمیتونم بهت اعتماد کنم
نمیدونم چرا
_خوب من بهت وقت دادم نگران نباش
+ مرسی
_خوب خوردی؟
بریم؟
+ اره بریم
ویو فرودگاه
(این جت شخصی توی همه ی فیکای من هست🤣🥴)
سوار جت شخصی شدیم و راه افتادیم
_حالت خوبه؟
+ هوم
ببین ته میخام ی چیزی بت بگم
_جانم گوش میدم
+ من واقعا دارم میگم همه ی این حرفا از ته دلم دارم میگم
من واقعا دوست دارم ولی نمیتونم بهت اعتماد کنم
و فک کنم خودت هم اینو فهمیده باشی
ولی من میخام بهت ی فرصت بدم
من میخام مال تو باشم
تهیونگ من میتونم بهت اعتماد کنم؟

بعد از حرف زدنم ته داشت بهم نگا میکرد از چشماش معلوم بود خیلی ذوق داره خیلی خوشحاله
بدون هیچ حرفی نزدیک صورتم شد
لباشو گذاشت روی لبام
حس کردنش تمام چیزی بود ک منتظرش بودم من واقعا میخاستمش
منم باهاش همکاری کردم
خیلی آروم انجامش میداد در حین بوسه می‌تونستم بفهمم ک از خوشحالی داره میخنده
و بعد از سه مین جدا شدیم
ته آمد در گوشم و گفت
_البته ک بانو میتونن ب من اعتماد کنن
+ اذیتم نکن دیگه
_وایساااا
الان چی شد تو بهم اعتراف کردی منم بوسیدمتتتتت
هه این بزاررر میخام ببوسمت میخوامت
دلم میخواد هر دقیقه ببوسمت
+ اهههه بس کن
_حداقل بیا تو بغلم
+ اینو اوکیم

و رفتم توی بغل ته نشستم حس خوبی بود حس آرامش امنیت یعنی واقعا میتونم بهش اعتماد کنم؟



و تماممممم
بالاخره ب چیزی ک میخاستید رسیدیتا
حالا حمایت یادتون نرهههه
بایی
دیدگاه ها (۱)

کارآگاه و پرنسس خلافکارش پارت ۱۱ویو هه اینتوی بغل ته خابیدم ...

من چطوری این حجم از جذابیت رو تحمل کنمم؟

کارآگاه و پرنسس خلافکارش پارت ۹+خوبببرسیدیم_توی سالن می‌بینم...

کارآگاه و پرنسس خلافکارش پارت ۸ویو هه این صبح شده بود بلند ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط