مافیایمرگ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
#مافیای_مرگ
Port:⁵⁹
راه افتادیم سمت خونه
+اما چه زود مرخص شدم
_اره اما دکتر گفت که حالت خوبه و میتونی تو خونه استراحت کنی
+اها
(ویو ات )
بعد از چند مین رسیدیم خونه
+ممنونم میرا خیلی کمک کردی
میرا:خواهش میکنم زنداداش راستی یادم رفت اسمشو چی گذاشتین
به جونگکوک نگاهی انداختم
+جونگکوک قبلا اسمشو انتخاب کرده
میرا:چه خوب حالا اسمش چیه
+لارا
میرا:وای قربون خوشگل عمه اش برم
(پرش به یکسال بعد)
امروز تولد یکسالگیه لارا بود و میرا گفته بود که خودش میخواد تدارکات تولد رو بچینه
میرا : لارا عزیز دلم بیا اینجا
لارا:اومدم عمه(لحن بچگونه)
میرا :خب بیا این کلاه رو سرت کن و بشین اینجا تا کیک رو بیارم
منو جونگگوک به هم نگاهی انداختیم و خندیدیم که جونگکوک گفت
_انگار میرا مامانه لاراعه تا تو(خنده)
+ یااا خب چکار کنم خودش گفت تدارکات تولد لارا رو میچینه
جونگکوک کمرمو گرفت و گونه مو بوسید
بهش لبخندی زدم این بود داستانه زندگیه من داستانی که از نفرت تا عشق ادامه پیدا کرد
(پایان)
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
#مافیای_مرگ
Port:⁵⁹
راه افتادیم سمت خونه
+اما چه زود مرخص شدم
_اره اما دکتر گفت که حالت خوبه و میتونی تو خونه استراحت کنی
+اها
(ویو ات )
بعد از چند مین رسیدیم خونه
+ممنونم میرا خیلی کمک کردی
میرا:خواهش میکنم زنداداش راستی یادم رفت اسمشو چی گذاشتین
به جونگکوک نگاهی انداختم
+جونگکوک قبلا اسمشو انتخاب کرده
میرا:چه خوب حالا اسمش چیه
+لارا
میرا:وای قربون خوشگل عمه اش برم
(پرش به یکسال بعد)
امروز تولد یکسالگیه لارا بود و میرا گفته بود که خودش میخواد تدارکات تولد رو بچینه
میرا : لارا عزیز دلم بیا اینجا
لارا:اومدم عمه(لحن بچگونه)
میرا :خب بیا این کلاه رو سرت کن و بشین اینجا تا کیک رو بیارم
منو جونگگوک به هم نگاهی انداختیم و خندیدیم که جونگکوک گفت
_انگار میرا مامانه لاراعه تا تو(خنده)
+ یااا خب چکار کنم خودش گفت تدارکات تولد لارا رو میچینه
جونگکوک کمرمو گرفت و گونه مو بوسید
بهش لبخندی زدم این بود داستانه زندگیه من داستانی که از نفرت تا عشق ادامه پیدا کرد
(پایان)
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
- ۵.۹k
- ۰۷ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط