سلام مولای غریبم امید منتظرانبارها روی تو را دیدم ولی نشناختملاله از باغ رخت چیدم ولی نشناختمهمچو گل کز دیدن خورشید می خندد به صبحبر گل روی تو خندیدم ولی نشناختم