ابری نیست

ابری نیست
بادی نیست
می نشینم لب حوض
گردش ماهی ها، روشنی، من، گل، آب.
پاکی خوشهٔ زیست
مادرم ریحان می چیند.
نان و ریحان و پنیر ،
آسمانی بی ابر ، اطلسی هایی تر
رستگاری نزدیک، لای گل های حیاط.
نور در کاسه مس چه نوازش ها می ریزد!
دیدگاه ها (۲)

دوستت دارم و تاوان آن هر چه باشد ،باشد...

دیوانه نیستم !فقط ، فقط طوری “خاص” که دیگران نمیتوانند ، تو ...

تیر آمد...و تیر می کشد،هنوز، این دل!در نبودنت...

خرداد هم رفت؛دیگر برای هیچ قراریحوصله نیست و برای هیچ علاقه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط