اینم پارت ده
که یهو دوست دختر دوست کای اومد و سریع به رو به کای و دوستش گفت
دوست دختر دوست کای :عزیزم تو کای باید اینو ببینین
.چی رو
دوست کای :چیشده عزیزم
دوست دختر دوست کای :داخل سالن اصلی مدرسه دارن یک نفر رو میزنن همه میگن بخاطر اینه که اون یک نفر نمیخاد با اون قلدر وارد رابطه بشه
دوست کای :وایی باید ببینیم
.بریم
دوست کای :بریم
کای و دوستش با دوست دختر دوستش رفتن ببینن
وقتی کای رفت همه رفتن کنار
(ویو کای)
وقتی اون صحنه رو دیدم خود به خود عصبی شدم
اون جیگو بود
.اینجا چه خبره
قلدر :چ چیزی نیست آقا
که دوست جیگو گفت
دوست جیگو :اون سعی کرد به جیگو دست بزنه
۰نیک هق ساکت شو(با صدای گرفته)
دوست جیگو :ولی جی نمیشه که همین طوری مجبورت کنه باهاش بخوا..
۰لطفا خواهش هق میکنم ساکت هق شو(با گریه)
.این چی میگه
قلدر :ب بخدا دروغه
.خفه شو(با داد)
کای رو به زیر دستاش گفت
.بیارینشون
زیر دستای کای اونا رو بردن و کای به جیگو کمک کرد بلند شه
۰لطفا تو هق دیگه هق اذیتم نک هق نکن
.نه اذیتت نمیکنم باهام بیا
۰هق با هق شه
.دیگه هم گریه نکن
(ویو کای)
وقتی دیدم داره مثل چی داره گریه میکنه قلبم درد گرفت الان دیگه مطمئنم عاشقش شدم
.سوار شو
۰نه ممنونم ارباب جوان ولی من نمیتونم
.چرا
۰ارباب بزرگ عصبی میشه
.خودم بهش میگم بیا سوار شو
۰ا اما
.اما و اگر نداریم بیا سوار شو
و جیگو سوار شد
تو راه هیچ حرفی رد و بدل نشد و کای جیگو رو با ماشین خودش به خونه برد
و رفتن داخل خونه که
دوست دختر دوست کای :عزیزم تو کای باید اینو ببینین
.چی رو
دوست کای :چیشده عزیزم
دوست دختر دوست کای :داخل سالن اصلی مدرسه دارن یک نفر رو میزنن همه میگن بخاطر اینه که اون یک نفر نمیخاد با اون قلدر وارد رابطه بشه
دوست کای :وایی باید ببینیم
.بریم
دوست کای :بریم
کای و دوستش با دوست دختر دوستش رفتن ببینن
وقتی کای رفت همه رفتن کنار
(ویو کای)
وقتی اون صحنه رو دیدم خود به خود عصبی شدم
اون جیگو بود
.اینجا چه خبره
قلدر :چ چیزی نیست آقا
که دوست جیگو گفت
دوست جیگو :اون سعی کرد به جیگو دست بزنه
۰نیک هق ساکت شو(با صدای گرفته)
دوست جیگو :ولی جی نمیشه که همین طوری مجبورت کنه باهاش بخوا..
۰لطفا خواهش هق میکنم ساکت هق شو(با گریه)
.این چی میگه
قلدر :ب بخدا دروغه
.خفه شو(با داد)
کای رو به زیر دستاش گفت
.بیارینشون
زیر دستای کای اونا رو بردن و کای به جیگو کمک کرد بلند شه
۰لطفا تو هق دیگه هق اذیتم نک هق نکن
.نه اذیتت نمیکنم باهام بیا
۰هق با هق شه
.دیگه هم گریه نکن
(ویو کای)
وقتی دیدم داره مثل چی داره گریه میکنه قلبم درد گرفت الان دیگه مطمئنم عاشقش شدم
.سوار شو
۰نه ممنونم ارباب جوان ولی من نمیتونم
.چرا
۰ارباب بزرگ عصبی میشه
.خودم بهش میگم بیا سوار شو
۰ا اما
.اما و اگر نداریم بیا سوار شو
و جیگو سوار شد
تو راه هیچ حرفی رد و بدل نشد و کای جیگو رو با ماشین خودش به خونه برد
و رفتن داخل خونه که
- ۱۰.۹k
- ۱۷ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط