چو اسیر دام توامرام توام ای محرم رازممنم آن شمعی که زشبتا به سحر در سوز و گدازمای فتنه بکش یا بنوازم.بی گناهم بده پناهمکه از موی تو آشفته ترمکن نگاهی به خاک راهیای سایه لطفت به سرم .اسیر_دام_توام.