شعر ماندن زمزمه کردی برایم رد شدی

شعر ماندن زمزمه کردی برایم، رد شدی
در هوایت تا که دیدی مبتلایم رد شدی

قفل دل وا شد به دستت محرم رازم شدی
هرشب از رویای من، ای آشنایم رد شدی

مریمی بودم که عطرم مست مستت کرد و من..
کفر میشد گر بگویم از خدایم رد شدی

آسمانم رنگ آبیِ دو چشمت را گرفت...
بس که هرشب از خیال و از دعایم رد شدی

غرق تسبیح نگاهت مانده ام اما چه شد?
"دیشب از بی تابی حال و هوایم رد شدی"*

در هوایت آسمانم بغض صد باران گرفت
سایه ات را دیدم و از گریه هایم رد شدی
دیدگاه ها (۱)

نداری خال لب اما، به چشم من که زیباییفدای ناز لبخندت، تو در ...

و ای بهانه‌ی شیرین‌تر از شکرقندمبه عشقِ پاک کسی جز تو دل نمی...

همیشه سیگار کشیدنت عذابم میدادراستشو بخوای بیشتر از روی حساد...

مــن نوشتم دورم از احـوال تــوتو نوشتی بوسه هایم مــال تــوم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط