عاقلان را با هماین دیوانه دشمن کرده است

عاقلان را با هم‌این دیوانه دشمن کرده است
از هم‌آن روزی که فکر با تو بودن کرده است

گول این زنجیرهای دور تختش را مخور
مرزهای سرزمینش را معین کرده است

شک نکن وقتی کنار پنجره می‌ایستد
با خودش یک عمر تمرین پریدن کرده است

سرنخ دنیای خود را عاقلان گم کرده‌اند
سرنخی که بارها دیوانه سوزن کرده است

مشکل دیوانه تنها یک بغل آرامش است
از همین رو پیرهن برعکس بر تن کرده است

خانه‌ای که سوخت هرگز کار یک دیوانه نیست
یک نفر این‌جا به یادت شمع روشن کرده است🌼
دیدگاه ها (۱)

احتمالا این مثل ترکی رو همه شنیدید"بازار اولسون" (بازارت پر ...

اول فکر کردم دن بیلزرینه ولی حسن آقا میریه😁😂تا حالا یه روحان...

بالاخره دشمنی موش و گربه هم تموم شد و عشقولانه بوسه زدند بره...

یه جوکی بود که میگفت " درسته ما تلفن نداریم ولی شما نباید یه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط