بچه ام عاشق چشم شکلاتی شده ام

بچه ام عاشق چشم شکلاتی شده ام
یا زمین کوب لب ابنباتی شده ام
بس که این عشق درآورده به زانو من را
چند وقتی است که دلبسته ی تاتی شده ام
خنده های تو به من سرکشی آموخته است
بی جهت نیست که شورشگر و خاطی شده ام
زیر بازارچه چون قیصر چاقو در دست
خسته از این همه دلتنگی لاتی شده ام
حالی ام نیست فقط دست تو را می خواهم
گم در این شهر شلوغ و قروقاطی شده ام
فکر من نیستی و من به تو می اندیشم
دلخوش حس قشنگ تله پاتی شده ام!
جای دوری نرود یا به کسی برنخورد
دختر خان! تو ببخشم که دهاتی شده ام
قرعه ی من به تو هرگز نرسیدن افتاد
من که قربانی بغض طبقاتی شده ام.

شهراد میدری
دیدگاه ها (۱۴)

چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی ...

نازنینم رنجش از دیوانگی هایم خطاست عشق را همواره با دیوانگی...

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را ...

بعضی ها شبیه یک انجیر رسیده می مانند که یکهو از آسمان می افت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط