پارت هفتم
پارت هفتم ...!
گل های رز یونسی ...!
اسلاید دوم : سونگمین کیوت و اینجوری تصور کنید ...!
صبح زود خونه سونگمین
خورشید تازه شروع به تابیدن کرده اتاق سونگمین پر از نور ملایم صبحگاهی شده سونگمین با خوشحالی بیدار میشه و کار های لازم قبل از رفتن به فرودگاه و انجام میده چمدان ش رو می بنده در همون حین مادرش وارد اتاق میشه
سوجین : پسرم آماده شدی ؟ بالاخره داری میری اولین اردوی دانشگاه ت هورااا خیلی برات خوشحالم
سونگمین با لبخند میگه : اره مامان خیلی هیجان زده ام
سوجین به سمت چمدان سونگمین یکم مرتب ش میکنه و میگه : میدونم عزیزم ولی باید خیلی مراقب خودت باشی با دوستای جدیدت میری مامان و بابا اونجا نیستن پس کلی مراقب خودت باش اونجا یکم سرد تر از اینجاس پس حواست باشه سرما نخوری هر اتفاقی افتاد سریع به مامان خبر بده باشه ؟
سونگمین: باشه مامان
جیهون : سونگمین دیرت نشه تاکسی منتظره
سونگمین چمدان شو برمیداره و به سمت در میره : مامان بابا خداحافظ و بعد داد میزنه : هیونگ من رفتم
سونگهیون : باشه فهمیدم خوش بگذرون
سوار تاکسی میشه و به راننده میگه بره به فرودگاه گیمپو تو فرودگاه خیلی سرو صدا بود شلوغی و همهمه مسافران همه ی فرودگاه رو در بر گرفته بود سونگمین بین جمعیت دنبال چهره های آشنا می گشت ناگهان در میان جمعیت جونگین و چان می بینه که کنار کانتر پرواز ججو ایستاده اند جونگین با هیجان در حال صحبت با چان قلب سونگمین تند تند میزنه خیلی دلتنگ ش بود با جون سو به سمت اونها میرن
سونگمین با هیجان* : چان جونگین سلاممممم
جونگین با خوشحالی جواب میده اما چان که انگار تا لحظه ای پیش غرق افکار خودش بوده با دیدن سونگمین لبخند آرومی میزنه که فقط تو چشمام ش دیده میشه
جونگین : سلام سونگمین خوشحال می بینمت هی جون سو سلام
جون سو : اره منم اومدم سلام جونگین سلام چان
سونگمین یا دیدن لبخند چان لبخند بزرگی میزنه که تمام دندون هاش دیده میشن : خیلی ذوق زده ام قراره کلی خوش بگذره
صدای مهمان دار از بلند گو شنیده میشه که مسافران رو برای سوار شدن به هواپیما دعوت میکنه سونگمین و جون سو به سمت گیت پرواز میرن
جون سو رو به سونگمین در حالی که در صف منتظرند : بالاخره ججو فکر کنم این اردو عالی بشه
سونگمین با چشم هایی که همچنان به سمت چان می چرخه : اره خیلی عالی میشه
#Chanmin
#YV
گل های رز یونسی ...!
اسلاید دوم : سونگمین کیوت و اینجوری تصور کنید ...!
صبح زود خونه سونگمین
خورشید تازه شروع به تابیدن کرده اتاق سونگمین پر از نور ملایم صبحگاهی شده سونگمین با خوشحالی بیدار میشه و کار های لازم قبل از رفتن به فرودگاه و انجام میده چمدان ش رو می بنده در همون حین مادرش وارد اتاق میشه
سوجین : پسرم آماده شدی ؟ بالاخره داری میری اولین اردوی دانشگاه ت هورااا خیلی برات خوشحالم
سونگمین با لبخند میگه : اره مامان خیلی هیجان زده ام
سوجین به سمت چمدان سونگمین یکم مرتب ش میکنه و میگه : میدونم عزیزم ولی باید خیلی مراقب خودت باشی با دوستای جدیدت میری مامان و بابا اونجا نیستن پس کلی مراقب خودت باش اونجا یکم سرد تر از اینجاس پس حواست باشه سرما نخوری هر اتفاقی افتاد سریع به مامان خبر بده باشه ؟
سونگمین: باشه مامان
جیهون : سونگمین دیرت نشه تاکسی منتظره
سونگمین چمدان شو برمیداره و به سمت در میره : مامان بابا خداحافظ و بعد داد میزنه : هیونگ من رفتم
سونگهیون : باشه فهمیدم خوش بگذرون
سوار تاکسی میشه و به راننده میگه بره به فرودگاه گیمپو تو فرودگاه خیلی سرو صدا بود شلوغی و همهمه مسافران همه ی فرودگاه رو در بر گرفته بود سونگمین بین جمعیت دنبال چهره های آشنا می گشت ناگهان در میان جمعیت جونگین و چان می بینه که کنار کانتر پرواز ججو ایستاده اند جونگین با هیجان در حال صحبت با چان قلب سونگمین تند تند میزنه خیلی دلتنگ ش بود با جون سو به سمت اونها میرن
سونگمین با هیجان* : چان جونگین سلاممممم
جونگین با خوشحالی جواب میده اما چان که انگار تا لحظه ای پیش غرق افکار خودش بوده با دیدن سونگمین لبخند آرومی میزنه که فقط تو چشمام ش دیده میشه
جونگین : سلام سونگمین خوشحال می بینمت هی جون سو سلام
جون سو : اره منم اومدم سلام جونگین سلام چان
سونگمین یا دیدن لبخند چان لبخند بزرگی میزنه که تمام دندون هاش دیده میشن : خیلی ذوق زده ام قراره کلی خوش بگذره
صدای مهمان دار از بلند گو شنیده میشه که مسافران رو برای سوار شدن به هواپیما دعوت میکنه سونگمین و جون سو به سمت گیت پرواز میرن
جون سو رو به سونگمین در حالی که در صف منتظرند : بالاخره ججو فکر کنم این اردو عالی بشه
سونگمین با چشم هایی که همچنان به سمت چان می چرخه : اره خیلی عالی میشه
#Chanmin
#YV
- ۲.۲k
- ۳۱ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط