با گذشت زمان

با گذشت زمان،
با وجود برفِ نشسته روی موهایت،
هنوز هم زیبایی
روزی را تصور می کنم
که از من به جز چند بیت شعر و دو خط نوشته
هیچ نشانی نیست.
روزگاری که نه دیگر هستم تا برایت شعر بخوانم،
نه تو و مردمانِ شهر، بودنم را به یاد می آورید.
روزی را تصور کن؛
که بعد از سال ها فراموشی،
 ناگهان به کسی شبیهم برمی خوری.. چقدر گریه می کنی!؟
من بیش از این ها دوستت داشتم.

#پویا_جمشیدی
دیدگاه ها (۳)

.مامان بغلم کرد. موهامو نوازش کرد و گفت: خیلی وقته گذشته... ...

بعضی چیزها را نمی‌شود نوشت، هر قدر هم که نویسنده ی خلاقی باش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط