کسی نبود که مراقبمان باشد

کسی نبود که مراقبمان باشد!
حتی یک نفر نگفت " حواست را برای خودت جمع کن"
و این بود که درد ها حمله ور شدند...
عده ای مردند!
عده ای زخم خورده ی تحت ِ درمان،
و گروه زیادی دکتر جوابشان کرد...
آنهایی که زخم هایی عمیق دارند!
همان هایی که درد نه آنها را کشت،
نه چند روزی روی تخت بیمارستان نگه داشتت!
و این شد که مسکن کشف شد!
برای فرار...
لحظه ای آرامش آرامش بی ثبات...
ثانیه ای ندیدنش!
نخواستنش!
رد کردنتش.
یکی زیاد سیگار میکشد!
یکی بی مقصد میرود...
یکی هم در کنج یک کافه منتظر تلخ ترین قهوه میماند...
ولی جالب این است که این درد به استخوان زده های گروه آخر،
از همه و از همیشه بیشتر میخندند...
دیدگاه ها (۲)

اگر دستم رسد بر چرخ گردون بدو گویم که این چون است و آن چونبه...

گاهی یه اسم،یه عکس،یه آهنگ،می‌تونه پرتت کنه به ناشناخته‌ترین...

ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﭼﮑُﺶ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩ، ﻫﻤﻪ ﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﻣﯿﺦ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ .ﺗﻤ...

#چند_خط_اما_یک_عمر_تفکرقولها.. "بی اعتبار"حرفها.. "ناخالص" ...

پارت : ۲۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط