و دیگر جوان نمیشوم

و دیگر جوان نمیشوم
نه به وعده ی عشق و
نه به وعده ی چشمان تو

و دیگر به شوق نمی آیم
نه در بازی باد و
نه در رقص گیسوان تو

چه نامرادی تلخی !
ودریغا !
چه تلخ فرو میریزم
با سنگینی این غربت عمیق
در سرزمین اجدادی خویش
دیدگاه ها (۱)

دور ما دیوار بود و لای هر دیوار موش ترس در دل داشتیم از سای...

زمانی که دنیا به فکر تسخیر فضا بود، ما به این می اندیشیدیم ک...

♡ گفتمش نقاش عکس ♡ یارمن بی نازکش ♡ چــون ♡ بــه ♡ نــازش ♡ ...

ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیستو آنچه در جام شفق بینی به جز...

و دیگر جوان نمیشومنه به وعده ی عشق ونه به وعده ی چشمان تو !و...

چپتر ۴ _ شعله ای در دلروزها برای لیندا مثل قفسی بسته بود.زند...

{سناریوی شماره ۸} || پارت پایانی ||نام سناریو: 《 قلبی از سن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط