مافیای خشن پارت هفده
فلش بک صبح
•
•
•
•
•
•
ویو ات:
صبح بیدار شدم رفتم لباس پوشیدم و همون موقع کوک بیدار شد
کوک: صبح بخیر خانوم جعون
ات: صبح بخیر
کوک: چقدر سرد
ات: بزارمش براتون رو گاز؟
کوک: هه هه هه
ات: بلند شو اماده شو برو سرکار
کوک: باوشهه
کوک لباس میپوشه و میره دم در که بره
کوک: عشقم من رفتما
ات: خب
کوک: خب به جمالت خدافز🥲
(کوک وقتی میخواد بره ات از پشت بغلش میکنه)
کوک: چیشد اومدی بیب
ات: دیگه حالا
(کوک پیشونی ات رو میبوسه و میره)
ویو ات:
وقتی کوک رفت با خودم گفتم یکم فیلم ببینم تا برگرده
وقتی داشتم فیلم میدیدم تقریبا اخرای فیلمم بود ساعت حدودا نه شب بود کوک اومد کنارم نشست و بعد یکم( عشق بازی😂)
باهم یه فیلم دیگه دیدیم
فلش بک 7 ماه بعد
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
دکتر:خانوم جعون بفرمایید ازمایش تست بارداریتون
ات: خیلی ممنون
ات: ببخشید اینجا نوشته من حامله م واقعیهههه؟
دکتر: بله😊
ات: وای خیلی متشکرم ممنون
ویو ات:
وقتی شنیدم باردارم خیلی خوشحال شدم داشتم از ذوق میمردم باورم نمیشه مادر شدم اگه کوک بفهمه حتما خیلی خوشحال میشههههه♥
ویو کوک:
ات گفت رفته ازمایش خون الان دیگه باید برم دنبالش
وای خدا خیلی عصبیم این کارکنان احمق من هرروز یه گندی بالا میارن از اون طرف پدرم میگه از ات طلاق بگیرم برم یونا وای خدا چیکار کنم
فلش بک چند ساعت قبل
کوک: پدر من از ات طلاق نمیگیرم
پدر کوک: اگه نگیری مطمئن باش میکشمش
کوک: تو خودت گفتی باش ازدواج کنم
پدر کوک: اون واسه قبلا بود
پدر کوک: تصمیم بگیر و دایرکت بده (اینو میگه و میره)
کوک: اه(با داد)
کوک رانندگی میکنه به سمت ات که یهو....
(راستی بچه ها راجب پارت قبل اگه چندش شد ببخشید)
•
•
•
•
•
•
ویو ات:
صبح بیدار شدم رفتم لباس پوشیدم و همون موقع کوک بیدار شد
کوک: صبح بخیر خانوم جعون
ات: صبح بخیر
کوک: چقدر سرد
ات: بزارمش براتون رو گاز؟
کوک: هه هه هه
ات: بلند شو اماده شو برو سرکار
کوک: باوشهه
کوک لباس میپوشه و میره دم در که بره
کوک: عشقم من رفتما
ات: خب
کوک: خب به جمالت خدافز🥲
(کوک وقتی میخواد بره ات از پشت بغلش میکنه)
کوک: چیشد اومدی بیب
ات: دیگه حالا
(کوک پیشونی ات رو میبوسه و میره)
ویو ات:
وقتی کوک رفت با خودم گفتم یکم فیلم ببینم تا برگرده
وقتی داشتم فیلم میدیدم تقریبا اخرای فیلمم بود ساعت حدودا نه شب بود کوک اومد کنارم نشست و بعد یکم( عشق بازی😂)
باهم یه فیلم دیگه دیدیم
فلش بک 7 ماه بعد
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
دکتر:خانوم جعون بفرمایید ازمایش تست بارداریتون
ات: خیلی ممنون
ات: ببخشید اینجا نوشته من حامله م واقعیهههه؟
دکتر: بله😊
ات: وای خیلی متشکرم ممنون
ویو ات:
وقتی شنیدم باردارم خیلی خوشحال شدم داشتم از ذوق میمردم باورم نمیشه مادر شدم اگه کوک بفهمه حتما خیلی خوشحال میشههههه♥
ویو کوک:
ات گفت رفته ازمایش خون الان دیگه باید برم دنبالش
وای خدا خیلی عصبیم این کارکنان احمق من هرروز یه گندی بالا میارن از اون طرف پدرم میگه از ات طلاق بگیرم برم یونا وای خدا چیکار کنم
فلش بک چند ساعت قبل
کوک: پدر من از ات طلاق نمیگیرم
پدر کوک: اگه نگیری مطمئن باش میکشمش
کوک: تو خودت گفتی باش ازدواج کنم
پدر کوک: اون واسه قبلا بود
پدر کوک: تصمیم بگیر و دایرکت بده (اینو میگه و میره)
کوک: اه(با داد)
کوک رانندگی میکنه به سمت ات که یهو....
(راستی بچه ها راجب پارت قبل اگه چندش شد ببخشید)
- ۷.۷k
- ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط