پارت

پارت۲۸
جونگکوک به دیدن جیمین توی بیمارستان رفت
دکترش گفته بود که هوشیاریش کامله و حالش هم کاملا خوب شده
جونگکوک کنار تخت جیمین نشسته بود
جونگکوک:دوست قدیمی بسته کم خودتو به خواب بزن بیدارشو موقعیت الان حسابی حساسه مرگ پدرومادرت فقط یه اشتباه بود الان همه چیز تمام شده گذشته ها گذشته باید به فکر آینده باشیم الان مشکل بزرگتری داریم کی وو با کی وان همدست شده و میخوام مارو زمین بزنن باید به خودت بیای
جیمین با شنیدن اسم کی وان انگاری برق گرفتش و سریع بلند شد
جیمین:گفتی چیشده
جونگکوک:مطمئن بودم که سالمی
جیمین:بحث و عوض نکن
جونگکوک:خب همون که شنیدی به کمکت نیاز داریم مغز متفکر
جیمین:نه بابا فقط برای کمک منو میخوای
جونگکوک:نه نه جیمین بیا فراموش کنیم گذشته رو من اشتباه داشتم توهم اشتباه داشتی باهم حلش میکنیم بیا مثل قبلا دوباره دوستای خوب هم بشیم الان جون دوست دخترم و باند عزیزمون درخطره
جیمین:اسم باند هنوز همونه
جونگکوک:مگه میشه عوضش کنم من و تو و تهیونگ باهم اون اسم و انتخاب کردیم
جیمین:خب بلندشو بریم
جونگکوک:کجا
جیمین:سرکار (چشمک)
جونگکوک:پس بزن بریم

دوستی اون سه نفر دوباره شکل گرفت
و الان مثل قبل باند و اداره میکنن
نقشه های زیادی میکشیدن ولی در آخر همشون رد میشد
جیمین بهترین کسی بود که میتونست بهترین نقشه هارو بکشه و الان با اومدن اون همه چیز عالی شده بود
.................
دیدگاه ها (۱)

پارت۲۹جیمین:خب خب اینطور که من فهمیدم دوروز دیگه جشن تولد خو...

پارت ۳۰کی وو:نه اینجوری دلم خنک نمیشه هیون سیک:خب چیکار کنیم...

پارت۲۷با یکی از خدمتکارا دوست شده بود و الان احساس تنهایی نم...

پارت۲۶همه تمام تلاششونو میکردن ولی هیچ فایده ای نداشتجونگکوک...

بیب من برمیگردمپارت : 57( جونگکوک) دوسال گذشته بهترین بوکسور...

سناریو [درخواستی]وقتی دختر ۱۴ سالتون رو با دوست پسرش میبینین...

پارت ۲۲جونگکوک: هیونگ شمع هارو فوت کن یونگی: باشه همه شروع م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط