ازدواج اجباری
ازدواج اجباری
part_12
دیدم پشت سرم همون ون مشکی وایستاده که ازش یهمرد هیکلی اومد بیرون اما اصلا شبیه عمو یا پسر عموی من نبود از ترس خشکم زده بود که اومد منو گرفت و سوار ون کرد هر چی داد زدم کسی نیومد هی جونکوگ رو صدا زدم که اومد پایین و دوید سمت ماشین اما ماشین سریع حرکت کرد یکم بعد یه دختر با ماسک مشکی اومد سمتم و با صدای بلندی گفت: تو از کجا اومدی دختر
ا.ت:اینو من باید بپرسم چرا منو گرفتید
دختر:به خواطر اینکه تو به دوست پسر من نزدیک شدی حق نداری دیگع سمتش بری فهمیدی؟؟
ا.ت:چیییی دوست پسرت منظورت چیههااا!!!
دختر:خودتو به ندونم کاری نزن خودم می دونم که با جونکوک یه خبرایی داری مرتیکه
ا.ت:ههه من دیگع با اون هیچ کاری ندارم برو هر کار دلت میخواد بکن برای من مهم نیست
دختر:یعنی تو میخوای بگی باهاش کات کردی آره!!
ا.ت:من از همون اول هم باهاش نبودم که بخوام کات کنم
دختر:تو جون اونو به خطر میندازی ازش دور شو
ا.ت:واتتتت من جونشو به خطر میندازم یا تو اون تو بودی که با ون بهش زدی نگاه نبودی
دختر اتفاقی بود میخواستم تورو بزنم تقصیر توعه اون خودشو طعمه کرد تا تو آسیب نبینی فهمیدی
ا.ت:عههه پس اون تورو نمیخواد تویی گه باید ازش دور شی و ولش کنی منم ازت ترسی ندارم
ویو نویسنده:چاخان میزنه عین سگ به خودش داره میرینه و میترسهههه
دختر:خفه شو تو اومدی توی زندگی اون و اون الان حاضره هر کاری کنه که تو زنده بمونی
ا.ت:ولم کن بابا بزار من برم هر گوهی میخوای بخور کثافت اشغال
یکم بعد ون یک جا وایستاد که راننده گفت: رئیس آقای جونکوک دنبالمون چیکار کنیم ها؟؟
دختر : خوبهههه وایستا
راننده وایستاد و دختر منورفت و از ماشین پیاده شدیم جونکوک رو دیدم که با موتور افتاده بود دنبالمون وایستاد و نزدیک شد
دختر:نزدیک نشو وگرنه دوستدختر تو میکشم آقای جونکوک حالا برو
ا.ت:چییی دوست دخترش من که دوست دخترش نیستم چی کصشعر میگین شما
جونکوک:آره اون دوست دخترم حالا ولش کن بیاد رنه برآن بد تموم میشه امیلی
ا.ت:اوو اسمش امیلیههه
امیلی:بس کن جونکوک اینا یه روزی بهت خیانت میکنن آخر منم که میمونم عزیزم
جونکوک:به من نگو عزیزم که حالمو به هم میزنی
امیلی:خوبع دخترتون بگیر اما بدون که ......
منو حل داد سمتش جونکوک سریع دستمو گرفت و کشید پشتش و سوار متر شدیم و رفتیم اما از پشت سرمون صدای داد دختره میومد یکم که جلو تر یه ماشین با سرعت زیاد ..........
part_12
دیدم پشت سرم همون ون مشکی وایستاده که ازش یهمرد هیکلی اومد بیرون اما اصلا شبیه عمو یا پسر عموی من نبود از ترس خشکم زده بود که اومد منو گرفت و سوار ون کرد هر چی داد زدم کسی نیومد هی جونکوگ رو صدا زدم که اومد پایین و دوید سمت ماشین اما ماشین سریع حرکت کرد یکم بعد یه دختر با ماسک مشکی اومد سمتم و با صدای بلندی گفت: تو از کجا اومدی دختر
ا.ت:اینو من باید بپرسم چرا منو گرفتید
دختر:به خواطر اینکه تو به دوست پسر من نزدیک شدی حق نداری دیگع سمتش بری فهمیدی؟؟
ا.ت:چیییی دوست پسرت منظورت چیههااا!!!
دختر:خودتو به ندونم کاری نزن خودم می دونم که با جونکوک یه خبرایی داری مرتیکه
ا.ت:ههه من دیگع با اون هیچ کاری ندارم برو هر کار دلت میخواد بکن برای من مهم نیست
دختر:یعنی تو میخوای بگی باهاش کات کردی آره!!
ا.ت:من از همون اول هم باهاش نبودم که بخوام کات کنم
دختر:تو جون اونو به خطر میندازی ازش دور شو
ا.ت:واتتتت من جونشو به خطر میندازم یا تو اون تو بودی که با ون بهش زدی نگاه نبودی
دختر اتفاقی بود میخواستم تورو بزنم تقصیر توعه اون خودشو طعمه کرد تا تو آسیب نبینی فهمیدی
ا.ت:عههه پس اون تورو نمیخواد تویی گه باید ازش دور شی و ولش کنی منم ازت ترسی ندارم
ویو نویسنده:چاخان میزنه عین سگ به خودش داره میرینه و میترسهههه
دختر:خفه شو تو اومدی توی زندگی اون و اون الان حاضره هر کاری کنه که تو زنده بمونی
ا.ت:ولم کن بابا بزار من برم هر گوهی میخوای بخور کثافت اشغال
یکم بعد ون یک جا وایستاد که راننده گفت: رئیس آقای جونکوک دنبالمون چیکار کنیم ها؟؟
دختر : خوبهههه وایستا
راننده وایستاد و دختر منورفت و از ماشین پیاده شدیم جونکوک رو دیدم که با موتور افتاده بود دنبالمون وایستاد و نزدیک شد
دختر:نزدیک نشو وگرنه دوستدختر تو میکشم آقای جونکوک حالا برو
ا.ت:چییی دوست دخترش من که دوست دخترش نیستم چی کصشعر میگین شما
جونکوک:آره اون دوست دخترم حالا ولش کن بیاد رنه برآن بد تموم میشه امیلی
ا.ت:اوو اسمش امیلیههه
امیلی:بس کن جونکوک اینا یه روزی بهت خیانت میکنن آخر منم که میمونم عزیزم
جونکوک:به من نگو عزیزم که حالمو به هم میزنی
امیلی:خوبع دخترتون بگیر اما بدون که ......
منو حل داد سمتش جونکوک سریع دستمو گرفت و کشید پشتش و سوار متر شدیم و رفتیم اما از پشت سرمون صدای داد دختره میومد یکم که جلو تر یه ماشین با سرعت زیاد ..........
- ۳.۰k
- ۲۵ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط