حرفها زیاد بلد نیستم

حرفهـاے زیادے بلـد نیستم
من تنهـا چشمـان تــو را
دیـدم و گوشـه اے از لبخندتـ
کـ حرفهایـم را دزدید
از عشــق چیـزے نمـے دانـم
امـا دوستتــ دارم
کودکانـه تـر از آنچـه فکـر کنـ
دیدگاه ها (۱)

دلداده ی بی چون و چرایت بودمچون سایه همیشه پا به پایت بودمچش...

بگذار تا ببوسمت؛ ای نوشخند صبح بگذار تا بنوشمت؛ ای چشمه ی شر...

هرچه می گردممعنی نگاهتدر هیچ فرهنگ لغتیپیدا نمی شود

زن امانت است نه برای اهانت مراقب قلبش باش که اگر بشکند عرش خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط