توی اردوگاه هر اتاقی یک قرآن داشت نفهمیدیم چی شد که یک

‍ توی اردوگاه هر اتاقی یک قرآن داشت. نفهمیدیم چی شد که یک نهج البلاغه بین قرآن ها پیدا شد.گفتیم می آیند و می برندش. قرار بر این شد که حفظش کنیم.

ورق ورقش کردیم و پخشش کردیم بین بچه ها. به هر نقر چهار پنج خط می رسید که حفظ کند . سهم من چند خط از صفحه ی دویست و پنجاه و چهار بود.

یک شبه تا صبح توانستیم هرچه حفظ کرده بودیم را بنویسیم روی کاغذهایی که از مقوای تاید درست کرده بودیم. بعدها هر کس صفحه ی خودش را به دیگران یاد داد. چند نفر حافظ نهج البلاغه شدند.

🌹 مهمان شهدا باشید.

#حیدر
دیدگاه ها (۱)

#یا_صاحب_الزمان_عج این جمعه هم گذشت و غروبش تمام شد باید بر...

#مولانا_یا_صاحب_الزمان مشکل امـر «فرج» بـا دست او وا می شـود...

آب تا روز قیامت جگرش میسوزدکه تو خود خضر حیاتی و لبت عطشان ا...

سینه زنی که سینه اش از سینه شد کبودامسال هم گذشت و حرم روزیش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط