گویند مردی کشک ساب در کنار کاخ شاه عباس درحال کار بود که

گویند مردی کشک ساب در کنار کاخ شاه عباس درحال کار بود که
شیخ بهایی می خواست وارد کاخ شود ولی سربازان اجازه ورود به او ندادند و گفتند
که شاه عباس دستور داده است که به شما اجازه ورود ندهیم
در همین حین کشک ساب به شیخ گفت : اگر من شاه عباس بودم اجازه میدادم
که تمام دانشمندان به راحتی در کاخ رفت و آمدکنند .
شیخ با قدرتی که داشت مرد را به رویا برد.
در رویا مرد بر مسند قدرت نشسته بود و در حال دیدن
رقص و آواز خوانی دلقکان و مطربان دربار بود که ناگهان نگهبانی آمد
و گفت که شیخ بهایی اجازه دخول می خواهد.
همان مرد که در خیال خود شاه شده بود گفت به او بگوید
شاه در حال استراحت است و فردا اگر حوصله داشته باشد
شما را به حضور می پذیرد و در همین حال و احوال،
شیخ بهایی به شانه ی مرد کشک ساب زد و گفت:
ای مرد کشک ساب، کشکت را بساب...!
《《《《《شب خوش دوستاااااان♡♡》》》》》
دیدگاه ها (۷)

♥♥♥آرزوهایت را رنگ بزن، جان ببخش و به حرکت در آور.آرزوهایت ر...

پدرم دلیل آرامشمبه چه تشبیه کنم تو را؟به بهاریا به زلالی آب ...

رمز موفقیت،شروع کردن است. موفقیت ها باتصمیم ها شروع میشوند ز...

همه چیز برای ما حاوی درس و پیام است. از کجا بدونیم که این در...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط