وقتی از بچش مراقبت می کنی و
وقتی از بچش مراقبت می کنی و .......
When you take care of the baby.....
پارت(۱۳)
ویو نامجون :
صدای جیغ و داد می اومد
نامجون: چی شده زلزله اومدههه!!!
دیدم جین و ات نیستن بلند شدم
و از پله ها پایین رفتم
ات و جین داشتن با ابمیوه گیر کشتی میگیرن
نامجون: چه خبرتونه ؟!!!
زود پریدم و خاموشش کردم
ات : اوه تنکس
یه نگاهی به هردوتاشون کردم همه جاشون قرمز و نارنجی بود
نامجون: برید حموم اینطوری هانول و میترسونید
هانول از بالا اومد
هانول: بابایی چرا سر صبحی دوتا دلقک اوردی خونه؟؟!!
ات: هانول این ماییم ات و جین
همینجوری گیج داشت بهشون نگاه میکرد
نامجون: خب برید دیگه
هردوتاشون رفتن بالا ویو ات : رفتم حموم و در اومدم و رفتم اشپزخونه نشستم روی صندلی
ات: اووو نامی ما چیکار کرده
نامجون: امممممم اره ولی ابمیوه گیری رو زدم ترکوندم
ات: چطورییی؟!
نامجون: هیچی به خدا بهش دست زدم خراب شد
داشتم به این فکر میکردم اتفاق دیروزی جین بود یا نامجون
When you take care of the baby.....
پارت(۱۳)
ویو نامجون :
صدای جیغ و داد می اومد
نامجون: چی شده زلزله اومدههه!!!
دیدم جین و ات نیستن بلند شدم
و از پله ها پایین رفتم
ات و جین داشتن با ابمیوه گیر کشتی میگیرن
نامجون: چه خبرتونه ؟!!!
زود پریدم و خاموشش کردم
ات : اوه تنکس
یه نگاهی به هردوتاشون کردم همه جاشون قرمز و نارنجی بود
نامجون: برید حموم اینطوری هانول و میترسونید
هانول از بالا اومد
هانول: بابایی چرا سر صبحی دوتا دلقک اوردی خونه؟؟!!
ات: هانول این ماییم ات و جین
همینجوری گیج داشت بهشون نگاه میکرد
نامجون: خب برید دیگه
هردوتاشون رفتن بالا ویو ات : رفتم حموم و در اومدم و رفتم اشپزخونه نشستم روی صندلی
ات: اووو نامی ما چیکار کرده
نامجون: امممممم اره ولی ابمیوه گیری رو زدم ترکوندم
ات: چطورییی؟!
نامجون: هیچی به خدا بهش دست زدم خراب شد
داشتم به این فکر میکردم اتفاق دیروزی جین بود یا نامجون
- ۲۸.۴k
- ۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط