نگاهم را چرخاندم و روی ستاره ثابت نگریستم

نگاهم را چرخاندم و روی ستاره ثابت نگریستم...
مثل همیشه درخشنده بود و باز مرا به یاد آن لعنتی می‌انداخت...مثل دیوانه ها خندیدم...
مثل همیشه خاطراتمان از جلوی چشمم رژه رفتند...
مثل همیشه هوای دلم و همچنین هوای چشمانم بارانی شد...
باز هم تصویر سالها پیش در ذهنم تداعی شد...
خنده هایش...
چشمانش...
وای وای...
از نگاهش چیزی نگویم که دیوانه‌ی عالمم کرد...
چال روی گونه‌اش و چشمانش که به رنگ شب بودند...
شبی در ذهنم تداعی شد که من بودم،او بود،ماه و ستارگان هم بودند...
ستاره‌ای را باهم نشان کردیم که شب های دوری به یاد هم به آن نگاه کنیم،قول داد که شب هایی که تنها به آن ستاره نگاه میکنیم کوتاه باشد...
اما...
الان عمری گذشته و من تنها به آن ستاره مینگرم...
این روز ها بی امیدتر به آن ستاره مینگرم...
چون شبی نه چندان دور نور آن ستاره را بر روی قبرش دیدم...
از آن شب است که ستاره کم نورتر میزند...
#کافه_گلاسه
#ه_تهرانی_نسب
دیدگاه ها (۱۱)

#me

دیدمت...از توی آیینه‌...پشت سرم بودی...خواستم که در آغوش گیر...

#پیانو🎼 بعد از سالها به خودم جرئت دادم و به سمتش رفتم...با د...

چشم هایم...چشم های قهوه‌ای که روزی آنها را تمام دنیایت مینام...

رمـان زخٰم عشق تـو پـارت نهم🫐✨︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ...

رمـان مٰـالک نفٰس های تـو پـارت دوم🌚✨︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵...

تکپارتی درخواستی ادامه همون تک پارتی قبلی هست که به درخواست ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط