گناهکار part

( گناهکار )39 part

گوئون : از چی از اینکه پدرتو ببینی
یون بیول: پدر نه .... من پدر ندارم فقط یه مادر دارم
با عصبانیتی اولین پوشه ای که اسم یو مین سو رویش هک شده بود رو باز کرد با چشم های گرد قهوه ای رنگش زل زد به نوشته هایش بدون تعجبی به دوست منگلش خیره شد گوئون : بگو ببینم چی نوشته ست
یون بیول: از همون اول میدونستم که اون نمیتونه باشه
کاغذ رو در پوشه اش نهاد پوشه دومی که اسم پارک آنو نوشته بود رو برداشت نفس عمیقی کشید و بازش کرد شاید حال با خوندن نوشته ها می‌فهمید پارک جیمین پدرشه و آنو هم خواهرش یعنی چه چیزی در انتظارش بود یعنی با فهمیدن اینکه جیمین پدرشه از مادرش متنفر میشد که بهش چیزی نگفته قلبش یاری نمی‌کرد تا نوشته ها رو بخونه اما یهو بهش نگاه کرد با دیدن نوشته ها شروع به خندیدن با صدای بلند کرد گوئون متعجب گفت
گوئون : دیونه شدی هی یون بیول با توام
یون بیول با خنده بیان کرد
یون بیول: واقعا اصلا نیازی به آزمایش گرفتن از پارک آنو نبود اینکه معلومه پارک جیمین پدر من نیست نه اصلا اگه بود خودمو از بالا ساختمان پرت میکردم،
لحظه ای چشم دوخت به پوشه ای که اسم پارک سوجون روش بود با استرسی پوشه رو باز کرد همینکه می‌خواست نوشته ها رو بخونه ماشین لوکس قرمز رنگی جلوش ایستاد زنی با لباس کوتاه و موهای مشکی از ماشین پیاده شد کم کم برگه آزمایش رو کنارش گذاشت همان زن به طرفش آمد یون بیول دقیق تر نگاه کرد یهو به یادش این همان زنی بود که اون روز توی کافه دید بلند شد و ایستاد
یونگ آئه : جوون حتما منو یادت میاد
یون بیول : آره شما دوست مادرم هستید
یونگ آئه: درسته دوست قدیمیش باید یه چیزی رو بهت بگم
یون بیول مانند پدرش محترم و کمی جدی نجوا کرد
یون بیول: بفرمایید
یونگ آئه پوزخندی زد و موهاشو عقب فرستاد دستشو گذاشت روی شونه یون بیول و کاری کرد روی نیم کت بشینه اون هم‌چنان با تعجب نگاهش میکرد گوئون در ذهنش به این عشوه های اون زن نوچی کرد و گوش به حرف هایش شد یونگ آئه : بشین اگه سره پا بشنوی شاید ضعف کنی
یون بیول : میشه بگید چیشده حالا مامانم خوبه
یونگ آئه : خوبه اما فکر کنم بعد از شبی که پدرت ولش کرده دیگه خوب نشده خوب گوش کنم ببین چی میگم پدرت فقط واسه خوابیدن با مادرت پیشش بود فقط ازش استفاده کرد وقتی هم که فهمید حامله شده ولش کرد و با یکی دیگه که خیلی پول دار بود ازدواج کرد
دیدگاه ها (۴)

( گناهکار ) 40 part لحظه ای خشکش زد حتا حرکتی هم نمی‌تونست ا...

( گناهکار ) 41 part یون بیول: بسه دیگه نمی‌خواهم چیزی بشنوم ...

( گناهکار ) 3۸ part جیمین هم نشست لحظه ای قبل از نواختن یاد...

( گناهکار ) 37 part توی بازارچه مواد غذایی می‌گشتند یون بیول...

( گناهکار ) ۸۱ part نگاه کوتاهی به جیمین انداخت که ریلکس مشغ...

( گناهکار ) ۷۴ part آنو قرار داد رو دست ات داد اون هم مشکوک ...

( گناهکار ) ۸۷ part هندزفری در گوش توی پیاده رو قدم میزد ورز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط