به هرحال من از تو توقعی نداشتم اگر هم کمی داشتم اشتباه

به هرحال من از تو توقعی نداشتم ، اگر هم کمی داشتم اشتباه از من بود نه تو.
هنگامی که کسی که با تمامِ وجود اورا میپرستیدم ، کسی که در هنگام بازی هایِ کودکانه برایِ او شعر میخواندم ، کسی که خود را بی هیچ هراسی به دستانش سپردم ، کسی که 'می‌بایِست' مرا دوست بدارد رهایَم کرد و با خود گفت که اگر طعمه گرگ هایِ بیابان نیز شوَد باکی نیست.. چه توقعی از تو میتوانم داشت؟ همین که زمانی کوتاه درآغوشَت کشیدم برایَم کافی‌ست ، کافی‌ست با آنکه تو هیچگاه دستانت را به دورم حلقه نکردی و هیچگاه آنچنان که من جویایِ دَردَت بودم جویایِ حالِ خوشم نیز نشدی..
در هرحال
فدایِ سَرَم ، این نیز از سرم خواهد پرید
امیدوارم.
دیدگاه ها (۰)

داشتم یه دفتر قدیمی رو نگاه میکردم که یه جمله خوندم ، و چه ق...

عزیزکم ، دیگر نمیخواهم حتی نگاهی به تو بی‌اَندازَم ، از تو ت...

به هوای دیدن ساحل آمده بود اما به خود آمد و دید کفش هایَش در...

شبی که خبر مرگم را به دستت رسانند ، سیگاری روشن میکنی و با خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط