محمودرضا و دخترش از زبان سهیل کریمی

محمودرضا و دخترش از زبان سهیل کریمی

محمودرضا از دخترش دل نکنده بود و خیلی از شب‌ها که باهم درد دل می‌کردیم مدام از دخترش کوثر می‌گفت؛ با تمام وجود آنجا کار می‌کرد اما فکرش در ایران بود؛ گوشی ایشان همیشه روشن بود و هرگز خط ایران را خاموش نمی‌کرد.

حسین(شهید بیضایی) همیشه ارتباطش را با کوثر حفظ می‌کرد و در آخرین روزهایی که به عملیاتی رفته بود در فاصله حدودا ده متری که دشمن آن نقطه را میزد، می‌خواست بدود که یک لحظه به یاد کوثر افتاد، لحظه‌ای درنگ نمود و دوباره شروع به دویدن کرد.
دیدگاه ها (۱)

تا کی باید بشینم و خدا خدا کنمبه عکس صورت شهیدامون نگا کنم

تولدت مبارک رفیق

خون شد جگرٺ عاقبٺ از زهرجفا اے هـادی راه حق،چـراغ دل مـا یڪ...

#فداییان_امام_خامنه_ای

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط