ویو لیلی

ویو لیلی
تو راه داشتم میرفتم دانشگاه سرم پایین بود که یکدفعه به یک پسری خوردم و افتادم
پسر:ببخشید حالتون... لیلی تویی؟حواستو جمع کن دانشگاه دیر شد بیا بریم
ویو لیلی
سرم رو آوردم بالا دیدم جونگ اینه وای من رو جونگ این خیلی کراشم ولی به کسی نگفتم که یک دفعه دستش رو جلوم بلند کرد منم دستش رو گرفتم و باهم رفتیم دانشگاه
ویو ا/ت
صبح از خواب پاشدم و....(اره دیگه همه کاراشو کرد رفت دانشگاه گشادیم میاد بنویسم 🗿)
که یکدفعه دیدم لیلی با جونگ این داره حرف میزنه و میخنده،خیلی تعجب کردم...نکنه...نکنهههه جونگ این دوست پسرشه؟
وای اگه جیمین بفهمه خیلی عصبی و ناراحت میشه
ویو لیلی
داشتم با جونگ این حرف میزدم که یهو ا/ت رو دیدم
لیلی:ا/ت بیا اینجا این دوستم جونگ اینه
ویو جونگ این
وقتی لیلی گفت دوستمه به این فکر کردم اگه احساسم رو بهش بگم میتونم دیگه دوستش نباشم و دوست پسرش باشم؟
من خیلی لیلی رو دوست دارم ولی بهش نگفتم،چون دوست پسر داره
ا/ت:س...سلام
جونگ این: سلام
ا/ت : لیلی من باید برم خدافظ
لیلی و جونگ این:خداحافظ
ویو ا/ت
داشتم به سمت کلاسم میرفتم که....


______________
میدونم کمه ولی شما هم کم حمایت کردید
توی این پارت شرط نمیزارم ولی من به دو یا سه تا لایک و کامنت نیاز دارم دیگه ؟
بای بای بای ✨🫂
دیدگاه ها (۲)

اتفاق ناگهانی با دوست صمیمی پارت ۸داشتم به سمت کلاسم میرفتم ...

اتفاق ناگهانی با دوست صمیمیپارت ۹جیمین : بهت دست زدن؟ا/ت:قرب...

اتفاق ناگهانی با دوست صمیمی پارت ۶&همین‌طور که ا/ت داشت مید...

اتفاقی ناگهانی با دوست صمیمیپارت ۵ &غذا رو سفارش دادن و بعد ...

پارت 9 ویو ا/تپشتمو نگاه کردم و بله جنابعالی پشت سرم بودن فک...

مرگ بی پایان پارت ۲۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط