Between ashes and light

⏤͟͟͞͞▣ Between ashes and light ⏤͟͟͞͞▣
part ۱۱



و بعد، پیش از آن‌که از در اصلی یو. ای عبور کند،
زمین زیر پایش سیاه شد و بیهوش افتاد.



طلوع روز بعد، آفتاب روی چهره‌ی زخمی پسری افتاد که جلوی در یو. ای افتاده بود.
دانش‌آموزان سال‌بالایی که او را نمی‌شناختند، دورش جمع شدند.

«هی، این کیه؟!»
«زخمیه... ولی یونیفرم یو. ای تنشه!»

و بعد، یکی از آن‌ها آرام گفت:
«روی سینه‌اش... علامت کلاس قهرمان‌های سال اول... اسمش ایزوکو میدوریاست!»

صدای نام او، مثل رعد، در راهروهای مدرسه پیچید.
باکوگو، که در دفتر مشغول بحث با معلمان بود، ناگهان ساکت شد.
قلبش از تپش ایستاد.
بدون حتی لحظه‌ای تأمل، دوید.

وقتی رسید، جمعیت را کنار زد.
چهره‌ی آشنا، زخم‌خورده، با موهایی آشفته و لب‌هایی نیمه‌جان مقابلش بود.



به به اصن اوففف😔💔
ده پارت اول تو پیج قبلیه که مسدود شده:
https://wisgoon.com/deku.broken.hero22
دیدگاه ها (۱۱)

⏤͟͟͞͞▣ Between ashes and light ⏤͟͟͞͞▣part ۱۲صدای نام او، م...

⏤͟͟͞͞▣ Between ashes and light ⏤͟͟͞͞▣part ۱۳بود.چشمانش سرخ...

بخدا اگه همین الان فالوش نکنی شب با چاقو میام بالا سرت فهمید...

سناریو نویس بدبختی هستم که پیجش مسدود شد 😔🎀اینم پیج قبلی من ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط