P
P10🧸
&وای اخجون
-خوشحال شدی عزیز دلم ؟
&اره خیلی
-الهی من قربونت برم نفسم (پیشنویش رو میبوسه)
&خدانکنه
- داداشی نهار چی میخوری
&من هیچ وقت نهار نمیخورم
-جدا؟
&اوهم
-چرا آخه
&همین جوری
-اینطوری گشنت نمیشه
&نوچ
-واقعا میگی یا تعارف میکنی
&واقعنی میگم
-حالا به خاطر من یکم بخور
&آخه نمیتونم
-چرا
&میل ندالم
-باشه حالا یه کوچولو بخور
&باشه
-آفرین حالا نگفتی چی دوست داری
&فرق نداله
-وایسا ببینم تو یخچال چی داریم عه هیچی نیست یعنی چی معلومه نیست این یخچاله یا کمد دیواری هیچی توش نیست ولش کن برو بشین از بیرون سفارش بدم
&باشه
-خوب شمارش چند بود آهان پیداش کردم(میشینه رو مبل)
&(بلند میشه میره میشینه تو بغلش و سرشو میزاره رو شکمش)
-الو سلام ببخشید آقا دوتا پیتزا و چهار بسته ی بزرگ سوخاری و پاستا و همرگر میخواستم ادرسمونم....... ممنون(قطع کرد)
&(سرشو از رو شکمش برمیداره و با تعجب میگه)داداش چه خبله
-عروسکم تو خونه چیزی نداریم واسه همین الانم تا غذا ها میان میخوای یه کوچولو بخواب هوم؟(سرشو دوباره میزاره رو شکمش خودش و سرشو نوازش میکنه)
&خوابم نمیلاد
-باشه پس همینطوری بمون
&چشم
-فدای تو بشم من (یه کوچولو میارتش بالا و سرشو میزاره رو گردن خودش)
&چشماشو میبنده و گردنش و بغل میکنه)
-جونگی
&بله
-تو موضوع صبح روز فراموش کردی؟
&اله وقتی شما منو بغل کردین خیلی حالم خوب شد
-چه خوب داداشی بهت قول میده دیگه هیچ وقت همچین اتفاقی برات نیفته باشه؟
&ملسی داداشی
-خواهش میکنم قربونت برم(سرشو میبوسه)
ادامه دارد...
&وای اخجون
-خوشحال شدی عزیز دلم ؟
&اره خیلی
-الهی من قربونت برم نفسم (پیشنویش رو میبوسه)
&خدانکنه
- داداشی نهار چی میخوری
&من هیچ وقت نهار نمیخورم
-جدا؟
&اوهم
-چرا آخه
&همین جوری
-اینطوری گشنت نمیشه
&نوچ
-واقعا میگی یا تعارف میکنی
&واقعنی میگم
-حالا به خاطر من یکم بخور
&آخه نمیتونم
-چرا
&میل ندالم
-باشه حالا یه کوچولو بخور
&باشه
-آفرین حالا نگفتی چی دوست داری
&فرق نداله
-وایسا ببینم تو یخچال چی داریم عه هیچی نیست یعنی چی معلومه نیست این یخچاله یا کمد دیواری هیچی توش نیست ولش کن برو بشین از بیرون سفارش بدم
&باشه
-خوب شمارش چند بود آهان پیداش کردم(میشینه رو مبل)
&(بلند میشه میره میشینه تو بغلش و سرشو میزاره رو شکمش)
-الو سلام ببخشید آقا دوتا پیتزا و چهار بسته ی بزرگ سوخاری و پاستا و همرگر میخواستم ادرسمونم....... ممنون(قطع کرد)
&(سرشو از رو شکمش برمیداره و با تعجب میگه)داداش چه خبله
-عروسکم تو خونه چیزی نداریم واسه همین الانم تا غذا ها میان میخوای یه کوچولو بخواب هوم؟(سرشو دوباره میزاره رو شکمش خودش و سرشو نوازش میکنه)
&خوابم نمیلاد
-باشه پس همینطوری بمون
&چشم
-فدای تو بشم من (یه کوچولو میارتش بالا و سرشو میزاره رو گردن خودش)
&چشماشو میبنده و گردنش و بغل میکنه)
-جونگی
&بله
-تو موضوع صبح روز فراموش کردی؟
&اله وقتی شما منو بغل کردین خیلی حالم خوب شد
-چه خوب داداشی بهت قول میده دیگه هیچ وقت همچین اتفاقی برات نیفته باشه؟
&ملسی داداشی
-خواهش میکنم قربونت برم(سرشو میبوسه)
ادامه دارد...
- ۱۱.۷k
- ۱۴ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط