دکترسعیدرضا مهرپور خطاب با همسر مرحومشون دکتر مریم غر

#دکتر_سعیدرضا مهرپور؛ خطاب با همسر مرحومشون؛ دکتر مریم غریب‌دوست:

مریم عزیزم سلام.
من در چهل و یک سالگی به بسیاری از آن چیزهایی که امروز آرزوی جوانان و دانشجویان است رسیده‌ام.
پزشک، جراح، فوق تخصص، استاد و حتی رییس!
اما امروز بعد از این راهِ دراز و پر مشقّت، یک آرزو بیشتر ندارم. همه‌ی این‌ها را که برشمردم را پس بدهم. در عوض لحظه‌ای کنارِ تو بنشینم، در چشمانت نگاه کنم و فنجان چایی با هم بنوشیم و این بار قول می‌دهم که چای را نه یکباره و داغ که با آرامش و پابه‌پای تو بنوشم.

مریم عزیزم؛ این روزها جوان‌ترها آنچنان برای پیشرفت، عجله دارند که نگاهِ مادر؛ نفسِ پدر و عشقِ همسر را نمی‌بینند و برای رسیدنِ هر چه سریع‌تر به قله، بسیاری را در دامنه جای می‌گذارند.

مریم عزیزم، من پشیمانم از تمامِ شب‌هایی که صحبتِ تو را نمی‌شنیدم و به فکرِ تشویقِ حاضرینِ در سخنرانیِ فردایم بودم. من پشیمانم.

مریم جان بگذار جوان‌ترها را نصیحتی کنم.

"در بالای قلّه‌ها و آن سوی ابرها خبری نیست، هر چه هست در دامنه‌ی زندگی شماست."

پ.ن : احساس کردم واسه چند لحظه نمی تونم نفس بکشم ...

#شب_تلخ #غم #همسر #پزشک_پزشکی #جدایی #خاک #تنهایی....
دیدگاه ها (۸)

بر آی ای آفتاب صبح امید که در دست شب هجران اسیرم#حافظ

کاش ما آن دو‌ پرستو بودیمو همه عمر‌ سفر میکردیماز بهاری به ب...

اگر چه دشمن جان منی، نمی دانمچرا ز دوست ترت نیز، دوست تر دار...

ماه گرفتگی . قلهک ، تهران

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط