جونگکوک

جونگکوک، بیست‌ویک‌ساله، دانشجوی سال دوم طراحی گرافیک است؛ کسی که حضورش همیشه از چند قدم دورتر حس می‌شود، حتی اگر خودش ساکت باشد. قدش بلندتر از میانگین بقیه‌ی کلاس است و ترکیب چهره‌اش هم از آن مدل‌هایی‌ست که به‌راحتی به چشم می‌آید؛ موهای تیره که معمولاً کمی بی‌قید روی پیشانی‌اش می‌افتند، نگاه تیز و جدی، و ابروهایی که انگار حتی وقتی آرام است، شکل اخم دارند. چهره‌اش سرد نیست، اما طوری نگاه می‌کند که آدم حس می‌کند باید کمی فاصله را نگه دارد.

استایلش ساده اما مشخص است: تی‌شرت‌های مشکی یا خاکستری، جین‌های تیره، کت‌های ورزشی، و کوله‌پشتی مشکی‌ای که روی بندش چند خط‌خطی سفید کشیده. اهل زرق‌وبرق نیست، ولی همیشه مرتب است. از آن مدل آدم‌هایی که نمی‌خواهند توجه بخریند اما به‌خاطر حضور محکمشان این اتفاق خودش می‌افتد.

جونگکوک در رفتار ظاهری‌اش اعتمادبه‌نفس دارد؛ نه از آن نوعی که پر سر و صدا باشد، بلکه از آن جنس آرام و بی‌حرف که آدم را دو دل می‌کند: نزدیک شوم یا کنار بکشم؟ بااین‌حال، او هم مثل همه‌ی آدم‌هایی که زیاد حرف نمی‌زنند، چیزهایی دارد که پشت نگاه‌های کوتاه و مکث‌هایش پنهان است. بعضی‌ها می‌گویند مغرور است، بعضی‌ها فکر می‌کنند فقط سرش به کار خودش گرم است. حقیقت اما این است که اغلب چیزها را در سکوت می‌سنجد و ترجیح می‌دهد قبل از حرف‌زدن مطمئن باشد.

از بچگی فعال بوده؛ ورزش می‌کند، گاهی گیتار می‌زند، و وقتی تمرکز لازم داشته باشد، ساعت‌ها در استودیوی دانشگاه می‌ماند و طراحی می‌کند. استعدادش در هنر زیاد است اما همیشه اصرار دارد که چیزی را اغراق نکند. آدمی‌ست که روی جزئیات دقیق می‌شود، طوری که گاهی بقیه فکر می‌کنند سخت‌گیر است.

زندگی روزمره‌اش بین سالن ورزشی، کلاس‌ها و کارگاه طراحی می‌گذرد. با دوستانش صمیمی است اما دایره‌ی کوچکی دارد. کافه‌های شلوغ را دوست ندارد، مگر اینکه مجبور باشد برای پروژه‌ای گروهی آنجا بنشیند. موسیقی‌های سنگین‌تر گوش می‌کند و معمولاً با هدفون در گوش، در خیابان‌های شلوغ سئول قدم می‌زند. از دروغ و دورویی خوشش نمی‌آید و اگر حس کند کسی دارد نقش بازی می‌کند، همان لحظه فاصله می‌گیرد.

اما پشت ظاهر قوی و کمی سردش، چیزی هست که خودش هم شاید کامل نمی‌داند؛ یک فضای خالی کوچک، یک نقطه‌ی مبهم از گذشته‌ی خانواده‌اش که همیشه در حرف‌ها ناتمام رها شده. چیزی که او سال‌ها نادیده گرفته… تا روزی که یک نفر — کسی که در اولین نگاه از او خوشش نمی‌آید — ناخودآگاه همان سؤال قدیمی را دوباره زنده کند.

و همین نقطه‌ است که قرار است آرام‌آرام مسیر زندگی‌اش را تغییر دهد، بدون اینکه خودش ابتدا بفهمد.
دیدگاه ها (۰)

جی اه

هان ته‌جون

نام فیک:" سایه در گذشته "

نظرتون درمورد جیمین فیک زندگی چیه و تا الان چطور بوده ؟فکر م...

یک “رادیو” بود که مثل پدربزرگ پیرِ پیر شده بود گاهی آنقدر “خ...

#خانومها_بخوانند #زن_زیرک_اینگونه_نیست 😔چند وقته که همسرم پی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط