"از آغوشی برمیڪَردم"ڪه جنڪَلی را...به آتش ڪشیده و در شعلههاے تنشبال بال میزند سینه سُرخ خواهشبا لبهایی آغشته به انار و بوسههایی ڪه هرڪَز از دهان نمیافتند...!!