مرد ناشناس به ات کمک میکنه تا بلند شه

مرد ناشناس به ا/ت کمک میکنه تا بلند شه


ا/ت: م.. م.. من. واقعن متاسفم. خ.. خدافس (با حالت خجالت)

..؟: عع کجا رف خدافس


ا/ت: به سمت نیمکتی که. جیوو و خودش نشسته بود رفت


جیوو: الاغ کجا بودی چرا انقدر دیر کردی


ا/ت: هیچ باوا طرف اشتباهی اسکوب زد برام بخاطره همین طول کشید بیا اینو بستنی تو


جیوو: عاا ممنونم. واقعن چرا انقدر خنگ میزد 😂


ا/ت:(خنده مصنوعی) 😂



تلفن جیوو زنگ خورد


ا/ت: کیه؟


جیوو: مامانمه

ا/ت: جواب بده

"مکالمه بینه مادر جیوو و جیوو"


مادر جیوو: الو پدصگ مگه امروز قول ندادی با داداشتتت. درس کارر کنی هااااننن



جیوو. انقدر صدای تللن بلند بود تلفن دور از گوشش میگیره و میگه

جیوو: عااییی گوشم. مامان اروم ترر باشه باشه الان میام خدافس



جیوو: وایی ات بدبخت شدم باید برم خونه مامانم گفته باید به داداش کوچیکم درس کار کنم تو میای بریم باهم


ا/ت: ع وا حیف شد که نه من نمیام میخوام یکم قدم بزنم


جیوو: باشه قربونت بشم من

جیوو ا/تو ماچ میکنه



"از زبون ا/ت"

وقتی جیوو میره هدفونمو میزارم رو گوشم و. یه اهنگ از پلی لیستام میزارم و تو پارک قدم میزنم




"چند ساعت بعد "

هوا کم کم داشت تاریک میشد خورشید غروب کرده بود. من رو یت نیمکت نشسته بودم و داشتم همراه با موسیقی کتاب میخوندم




"از زبون مرده ناشناس "


داشتم به غروب افتاب نگا میکردم که دیدم اون زنی که امروز تو بستنی فروشی دیدم خیلی ناز رو نیمکت نشسته و داره همراه با موزیک کتاب میخونه



اروم اروم قدم زدم به سمتی که اون نشسته بود که یهو دیدم همینجوری سرش تو کتابه بلند شده و داره راه میره که یهو میخوره به من وقتی داشت میوفتاد. من گرفتمش تا نیوفته ولی باز چش تو چش شدیم. مردم کنارمون جم شدن و. دست زدن زمزمه میکردن: واییییییی چقد رمانتیک چقد زوج خوبی هستن. تو غروب افتاب همو بغل کردن

.
.
.
.
.
.


حیح ببخشین زیاد شد

حمایت نشه؟؟
انرژی نمیدین؟؟ 🥲🥺🧸🎈💗
دیدگاه ها (۱)

تک پارتی:) مثل همیشه تو دفترم نشسته بودم که پدرم با یه اقایی...

کصخله طرف؟؟ 😐🫴🏻💔معذرت میخام یکم اخرش بی ادبی شد

های بیبی گرلامم فیک جدید داریم که از اسلاید دوم میخوام د...

جیوو: سلاممممم الاغم ا/ت: چطوری خرهه (من چرا یاد خودمو رفیقم...

فیک مافیای سیاه من part 1

فیک مافیای سیاه من part 2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط