بدیدم در خیابان دختر جوانی راکه کرده بغل سگ حاری را
بدیدم در خیابان دختر جوانی را/که کرده بغل سگ حاری را
بدو گفتم فدایت شوم این دگر چیست؟/میان سگ و بشر آیا رفاقتیست؟
بگفتا که این است یار من/نگهداری ز اوست کار من
برای داشتن او کار بسیار کرده ام/چندین میلیون پول برایش خرج کرده ام
بر او نام جسیکا نهاده ام/به فکر جورکردن شناسنامه ام
برایش سفارش جامه داده ام/سرایش را در پنت حاوس خانه ساخته ام
روزی چندبار گوشت تازه میدهمش/روزی سه بار مویش شانه میزنمش
بگفتم عجب روزگاری شده/سگ نجس با آدمی هم سرای شده
دستی به سر سگه کشیدم/بدو گفتم خوشبخت تر ازتو جایی ندیدم
شاعر:ادریس ظهرابی
بدو گفتم فدایت شوم این دگر چیست؟/میان سگ و بشر آیا رفاقتیست؟
بگفتا که این است یار من/نگهداری ز اوست کار من
برای داشتن او کار بسیار کرده ام/چندین میلیون پول برایش خرج کرده ام
بر او نام جسیکا نهاده ام/به فکر جورکردن شناسنامه ام
برایش سفارش جامه داده ام/سرایش را در پنت حاوس خانه ساخته ام
روزی چندبار گوشت تازه میدهمش/روزی سه بار مویش شانه میزنمش
بگفتم عجب روزگاری شده/سگ نجس با آدمی هم سرای شده
دستی به سر سگه کشیدم/بدو گفتم خوشبخت تر ازتو جایی ندیدم
شاعر:ادریس ظهرابی
- ۱.۱k
- ۱۴ مرداد ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط