بدیدم در خیابان دختر جوانی راکه کرده بغل سگ حاری را

بدیدم در خیابان دختر جوانی را/که کرده بغل سگ حاری را
بدو گفتم فدایت شوم این دگر چیست؟/میان سگ و بشر آیا رفاقتیست؟
بگفتا که این است یار من/نگهداری ز اوست کار من
برای داشتن او کار بسیار کرده ام/چندین میلیون پول برایش خرج کرده ام
بر او نام جسیکا نهاده ام/به فکر جورکردن شناسنامه ام
برایش سفارش جامه داده ام/سرایش را در پنت حاوس خانه ساخته ام
روزی چندبار گوشت تازه میدهمش/روزی سه بار مویش شانه میزنمش
بگفتم عجب روزگاری شده/سگ نجس با آدمی هم سرای شده
دستی به سر سگه کشیدم/بدو گفتم خوشبخت تر ازتو جایی ندیدم

شاعر:ادریس ظهرابی
دیدگاه ها (۵)

man baad az 2mah umadam...

هرجا میری بحث سر خیانته/آخه این کجاش جزء انسانیته متن های غم...

ﻏﻮﻝ ﭼراغ جادو:چه آرزوی داری؟ﭼﻪ ﺁﺭﺯﻭﻳﻲ ﺩﺍﺭﻱ؟ دختر : ﺿﺮﻳﺐ ﻫﻮﺷﻰ...

کار خودمه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط